سخن اهل دل مگو که خطاست...



تنها چند دقیقه!

بسم الله الرحمن الرحیم

راستی شما صاحب چند دانگ نماز خودت هستی؟!

بعضی ها صاحب یک دانگ نمازشون هستند بعضی ها دو دانگ بعضی ها سه دانگ بعضی ها هم بیشتر و کم هستند نمازگزارانی که صاحب شش دانگ نماز شون باشند! 

به میزان حضور و توجه و تمرکزذهنیی که در نماز داریم و ارتباطی که گرفتیم همانقدر صاحب نمازمون هستیم.

بعضی از نمازگزاران می گویند ما همه آنچه که برای انجام یک وضو و نماز درست و صحیح است را رعایت می کنیم.کلمات نماز را درست می خوانیم.رکوع و سجود آن را درست انجام می دهیم.آیا ما صاحب نمازمون نیستیم.؟!

این نکته را توضیح دهم که منظور من از واژه"صاحب" یعنی "رفیق"،"همراه" صمیمی و همیشگی...

اشتباه نکنیم رعایت واجبات و مستحبات نماز مانند ساختن مهندسی و محکم خانه و رنگ آمیزی و دکور و هارمونی و هماهنگی وسایل زندگی است که همه آن ها لازم است. حال اگر شما خانه ای با همه امکانات سالم و لوکس و زبیا داشته باشید ولی میان اعضای خانه همواره کشمکش و بگو مگو و ناسازگاری باشد و روابط اخلاقی و عاطفی و انسانی وجود نداشته باشد با همه خوبی های که این خانه محکم و زیبا وشیک و دارای وسایل رفاهی دارد تنها یک4 دیواری خواهد بود که برای محافظت ساکنین آن از آسیب های بیرونی از قبیل سرما و گرما و سرقت خوب خواهد بود .

اما آیا کارکرد های یک منزل و مسکن خوب و آرامش بخش تنها آسیب زدایی بیرونی است ؟

بخش مهم کارکرد یک مسکن همانطور که از نامش پیداست سکون و آرامش است و سکون و آرامش وقتی است که روابط عمیق قلبی و روحی بین اعضای آن برقرار باشد؛به یکدیگر توجه کنند و از این توجه و ارتباط با همه وجود مراقبت کنند.

نماز نیز این گونه است که علاوه بر قالب و ساختمان سازی درست و صحیح و ظاهر نماز ، به تعبیر اهل معرفت به باطن و ملکوت نماز ، یعنی همان روح وقلب نماز توجه کنیم.

با تسامح (در مثل مناقشه نکنیم)اگر خواندن نماز بی روح و بی توجه را نماز رباتیک بنامیم گزاف نگفته ایم که همه اجزاء نماز را به درستی انجام می دهد اما نمی داند چه می گوید و چه انجام می دهد ! چه چیز می خواهد! از چه کسی می خواهد؟ اصلا مفهوم این ایستادن و خم و راست شدن و صفر و یک هایی که به او داده اند برای چیست؟!

از ویژگی های نماز معراج بودن است نماز پرواز است! کدام خلبانی را سراغ داریم که بدون دقت و توجه و تمرکز حواس موفق به مقصد و مقصود برسد!

نماز صراط و راه است،و نمازگزار باید آن را طی کند تا به مقصد برسد! صراط بودن با غفلت و بی توجهی و بی دقتی نمی سازد.

غفلت از مسیر و راه موجب انحراف و سقوط است.

برای دستیابی به "حضور قلب و تمرکز ذهن" به سخنی از استاد فرزانه جناب علامه جوادی آملی اشاره می کنیم.ایشان در کتاب مراحل اخلاق در قرآن از قول استادشان علامه طباطبایی نوشته اند: شخصی از ایشان نسخه ای برای حضور قلب خواسته بود؛فرموده بودند:«توجه توجه توجه مراقبه مراقبه مراقبه»

1-   توجه به آنچه در نماز می گوییم و انجام می دهیم

2-   مراقبت و حفظ حالت توجه

رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی

سید 11-9-98 دوشنبه

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 16 بهمن 1398
زمان : 16:30
فرصت دل دادن


 دریافت فایل صوتی فرصت دل دادن

بسم الله الرحمن الرحیم

در هر شبانه روز فرصت هایی به ما داده شده تا بتوانیم با محبوب بی همتای هستی ؛خدای مهربان مون سخن بگوییم.فرصت قرار عاشقی ،گفتگو و راز و نیاز و با خدا بودن.

سر قرار عاشقی حضور یافتن و به موقع خودرا سر قرار رساندن خودش نکته مهمی است که حکایت و نشان از اهمیت محبوب نزد محب دارد و میزان ارزش گذاری او برای این قرار محک زده شود.

به هرحال عاشقی هم آداب و آیینی دارد که شایسته است بیاموزیم و در باور و عمل نیز به آن پایبند باشیم.اما نکته بسیار مهم تر از این حضور به موقع و رعایت ادب و آداب حضور در قرار عاشقی و گزاردن نماز اول وقت؛دل دادن به محبوب است در این فرصتی که او در اختیار محب خویش قرار داده است.دل دادنی که ما از آن تعبیر به حضور قلب در نماز می کنیم.!

دل دادنی که در آن شش دانگ حواس نمازگزار نزد محبوب و خدای رئوف و مهربان است.دل دادنی که نه تنها در ظاهر و فیزیک بدن و چهره ی نمازگزار خود را نشان دهد که پریشانی ذهن و فکراو را نیز تبدیل به آرام و قرار نماید.

دل داده او باش که دل در گرو اوست

آری! پریشانی ذهن و فکر و حواس پرتی در وادی نماز به برقراری یک ارتباط عمیق و همه جانبه با خداوند آسیب می زند.!و استمرا این پریشان خاطری و تشویش های ذهنی و عدم توجه به محبوب ممکن است ما را از چشم محبوب بیندازد.! البته و صد البته محبوب هستی بزرگتر و مهربان تر از آن است که محب حواس پرتش را از آغوش سراسر مهر خویش براند.

اما برای عاشق و محب که سراسیمه و بدون از دست دادن فرصت لحظه ها خود را در معرض نسیم لطف و عنایت خداوند قرار داده است نقص بسیار بزرگی است که از فرصت حضور کمال بهره برداری ننماید و یا با دستاورد و نتیجه اندکی دست از پا درازتر برگردد.

در گفتار های پیشین "آوای زندگی" دو سه نکته در دستیابی به حضور قلب یا تمرکز ذهن در نماز را اشاره کردیم.

-        خوب است بدانیم رسیدن به توفیق تمرکز ذهن در نماز یک اتفاق نیست بلکه یک جریان است که به تدریج و آهسته آهسته و گام به گام به دست می آید بسان قطره های باران که یکباره بر زمین نمی افتند.

-        تمرین و ممارست برای ضبط و مراقبت از اندیشه و رفتار خود به هنگام کار و تعامل با اجتماع از نکاتی بود که یادآور شدیم.

-        برای دل دادن به نماز و دستیابی موفق به حضور قلب فراهم کردن شرایطی لازم است که باید آن شرایط هم رعایت شوند.

برای ایجاد برخی از این شرایط که از آداب نماز هم به شمار می آیند معجزه و شق القمر لازم نیست .و با تغییرات بسیار کوچک امکان پذیر است.

-        یکی از این تغییرات فضا سازی است(بسیار مهم)

کسی که میخواهد در مراسم جشن یا عزا شرکت کند چون فضای هرکدام شرایط خودش را دارد سعی می کند متناسب با آن فضا لباس بپوشد ؛سخن بگوید و رفتار کند. حال اگر فضای اقامه نماز ما از انواع تصاویر و صداها پر باشد،انواع عوامل حواس پرتی در آن موج بزند.رفت و آمدهای بی حساب و کتاب و عاری از هنجار زیاد باشد خب طبیعی است که در گام های آغازین دستیابی به حضور ذهن برای نماز گزار بسیار مشکل خواهد بود.

فرض کنید در یک مکان دانش آموزان ششم ابتدایی در حال امتحان هستند و در همان زمان و همان مکان معلم در ردیف های جلوی کلاس به دانش آموزان چند پایه دیگر درس می دهد.!

برای ایجاد فضای نمازی

-        خود را خوشبو و معطر سازیم

-        از بهترین لباس های خود برای نمازگزاردن استفاده کنیم

-        در منزل مکان و محل مخصوصی را برای اقامه نماز داشته باشیم

-        و حتی المقدور در همان محل که خلوت ترین و پاکیزه ترین و آرام ترین مکان است عبادت های خود از قبیل قرائت قرآن و دعا داشته باشیم.

-        جهت قبله نمازگزار فارغ از عکس و تصویر باشد

-        حتی المقدور از گزاردن نماز در آشپزخانه و روبروی آتش افروخته پرهیز کنیم

در آموزه های دینی از این موارد به مکروهات و مستحبات یاد می شود که در یک گفتار مستقل به آن خواهیم پرداخت.

در هر صورت فضا سازی تاثیر قابل توجهی در جلوگیری از حواس پرتی در نماز دارد. بنابر این بزرگانی که خود به مرتبه هایی والا از حضور قلب رسیده اند برای برخورداری از فضای مناسب اقامه نماز ما را به گزاردن نماز در مسجد و حضور در نمازجماعت توصیه کرده اند.

خداوندا دورکعت عاشقانه حواله فرما

سید 14-9-98 


نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : جمعه 29 آذر 1398
زمان : 15:33
تنها برای چند دقیقه!


دریافت فایل صوتی تنها برای چند دقیقه!

تنها چند دقیقه!

بسم الله الرحمن الرحیم

راستی شما صاحب چند دانگ نماز خودت هستی؟!

بعضی ها صاحب یک دانگ نمازشون هستند بعضی ها دو دانگ بعضی ها سه دانگ بعضی ها هم بیشتر و کم هستند نمازگزارانی که صاحب شش دانگ نماز شون باشند! 

به میزان حضور و توجه و تمرکزذهنیی که در نماز داریم و ارتباطی که گرفتیم همانقدر صاحب نمازمون هستیم.

بعضی از نمازگزاران می گویند ما همه آنچه که برای انجام یک وضو و نماز درست و صحیح است را رعایت می کنیم.کلمات نماز را درست می خوانیم.رکوع و سجود آن را درست انجام می دهیم.آیا ما صاحب نمازمون نیستیم.؟!

این نکته را توضیح دهم که منظور من از واژه"صاحب" یعنی "رفیق"،"همراه" صمیمی و همیشگی...

اشتباه نکنیم رعایت واجبات و مستحبات نماز مانند ساختن مهندسی و محکم خانه و رنگ آمیزی و دکور و هارمونی و هماهنگی وسایل زندگی است که همه آن ها لازم است. حال اگر شما خانه ای با همه امکانات سالم و لوکس و زبیا داشته باشید ولی میان اعضای خانه همواره کشمکش و بگو مگو و ناسازگاری باشد و روابط اخلاقی و عاطفی و انسانی وجود نداشته باشد با همه خوبی های که این خانه محکم و زیبا وشیک و دارای وسایل رفاهی دارد تنها یک4 دیواری خواهد بود که برای محافظت ساکنین آن از آسیب های بیرونی از قبیل سرما و گرما و سرقت خوب خواهد بود .

اما آیا کارکرد های یک منزل و مسکن خوب و آرامش بخش تنها آسیب زدایی بیرونی است ؟

بخش مهم کارکرد یک مسکن همانطور که از نامش پیداست سکون و آرامش است و سکون و آرامش وقتی است که روابط عمیق قلبی و روحی بین اعضای آن برقرار باشد؛به یکدیگر توجه کنند و از این توجه و ارتباط با همه وجود مراقبت کنند.

نماز نیز این گونه است که علاوه بر قالب و ساختمان سازی درست و صحیح و ظاهر نماز ، به تعبیر اهل معرفت به باطن و ملکوت نماز ، یعنی همان روح وقلب نماز توجه کنیم.

با تسامح (در مثل مناقشه نکنیم)اگر خواندن نماز بی روح و بی توجه را نماز رباتیک بنامیم گزاف نگفته ایم که همه اجزاء نماز را به درستی انجام می دهد اما نمی داند چه می گوید و چه انجام می دهد ! چه چیز می خواهد! از چه کسی می خواهد؟ اصلا مفهوم این ایستادن و خم و راست شدن و صفر و یک هایی که به او داده اند برای چیست؟!

از ویژگی های نماز معراج بودن است نماز پرواز است! کدام خلبانی را سراغ داریم که بدون دقت و توجه و تمرکز حواس موفق به مقصد و مقصود برسد!

نماز صراط و راه است،و نمازگزار باید آن را طی کند تا به مقصد برسد! صراط بودن با غفلت و بی توجهی و بی دقتی نمی سازد.

غفلت از مسیر و راه موجب انحراف و سقوط است.

برای دستیابی به "حضور قلب و تمرکز ذهن" به سخنی از استاد فرزانه جناب علامه جوادی آملی اشاره می کنیم.ایشان در کتاب مراحل اخلاق در قرآن از قول استادشان علامه طباطبایی نوشته اند: شخصی از ایشان نسخه ای برای حضور قلب خواسته بود؛فرموده بودند:«توجه توجه توجه مراقبه مراقبه مراقبه»

1-   توجه به آنچه در نماز می گوییم و انجام می دهیم

2-   مراقبت و حفظ حالت توجه

رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی

سید 11-9-98 دوشنبه

 

 

 


نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 17 آذر 1398
زمان : 11:24
ایستایی یا تمرکزذهن!!


ایستایی یا تمرکزذهن!!

گاهی فکر می کنم ،آیا ذهن را می توان متوقف کرد به گونه ای که هرچند برای لحظاتی کوتاه از بیرون چیزی نگیرد و بده بستان خود را کلا تعطیل کند!وهیج فعالیتی نداشته نداشته باشد؟!

نکته مهم در اینجا این است که ایستایی و تعطیلی ذهن تمرین بردار نیست.

 

پاسخ بر مبنای تجربه های مکرر و مداوم منفی است.توقف و ایستایی و تعطیلی ذهن انسان (سالم ) صفر یا نزدیک به صفر است.آنچه اتفاق می افتد انتقال است . انتقال از پدیده و رویدادی به رویداد و اتفاقی دیگر.!سخن در این مقوله نیست.زیرا از بحث آن سودی نمی بریم.

 

از متمرکز شدن ذهن روی چیزی موضوعی زیاد شنیده ایم فارغ از این که علم کلاسیک و مدرسه ای چه می گوید، تجربه عملی می گوید چنین چیزی امکان دارد.یعنی تمرکز ذهن بر یک یا چند رویداد و مطلب محدود ممکن است و عملا برای ما اتفاق افتاده است. بارها اتفاق افتاده است که به میزان ارزش و اهمیتی که یک چیز برای ما دارد ساعت ها بر روی آن متمرکز شده ایم!

و گاهی وقت ها این تمرکز ذهنی آن قدر طولانی می شود که اگر کسی بیرون از حیطه علائق و انگیزه های شخصی ما باشد نیز این تمرکز را می فهمد.

 

نکته مهم این که:متمرکز کردن ذهن بر موضوع و مساله و رویدادی با تمرین و ورزش های ویژه ذهن ممکن است.

 

وبرخی نیز آن چنان دچار پرش ذهنی هستند که از تمرکز های کوتاه مدت نیز ناتوانند که البته قابل درمان است.

البته بر اساس اصلی که معتقد است، پیشگیری آسان تر و کم هزینه تر از درمان است ؛تا می توانیم با تمرین و کنترل از ورود عوامل مزاحم به ذهن جلوگیری کنیم!

 

خانه ذهن وقتی بی درو پیکر باشد و از آن به خوبی مراقبت نشود؛ هر کس و ناکسی بدون اجازه وارد می شود! گرد و غبار و دود وآلاینده های جوی ؛سرما و گرما به راحتی در آن جا خوش کرده و هر کدام به کنش های مربوط به خود خواهند پرداخت.!

 

تعجب نکنیم،حواس بیرونی ما از قبیل چشم و گوش و زبان و... پنجره هایی هستند که اگر هرگونه دلشان بخواهد ببینند و بشنوند و بگویند و هر چیزی را وارد ذهن کنند عملا خانه ذهن دیگر محل امنی نخواهد بود؛و هیچ چیزی سرجای خود قرار نخواهد داشت.مانند مغازه های سمساری که همه چیز دارند و به وقت نیاز جز سرگردانی و گیجی و اتلاف وقت و انرژی نتیجه ای عاید ما نمی شود!

 

خب! یکی از کم هزینه ترین راهها و صد البته سخت و نیازمند تمرین و عزم و اراده جدی برای جلوگیری از پرش های ذهنی و عدم تمرکز ذهن؛ کنترل این ورودی ها و باز و بست حساب شده درو پیکر و دریچه ها و و پنجره های خانه ی ذهن است.

گفتیم هرچقدر موضوع برای ما از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد و کاری که به انجام آن انگیزه و علاقه بیشتری داشته باشیم تمرکز ما بر روی آن موضوع و کار نیز بیشتر خواهد شد.

****

مثلا وقتی می خواهیم نماز بخوانیم ذهن و فکر مان خاطرات روزانه را لحظه به لحظه مرور می کند و پس از نماز متوجه می شویم که همه جا بوده ایم جز در پیشگاه خداوند!!! این خاطرات و دل مشغولی های ما مانند ویروسی است که فایل اصلی و مورد نیاز ما را دچار اختلال کرده است.!

 

به راستی چرا به هنگام انجام دادن  که یکی از بهترین کارها ی روزانه ماست اینقدر دچار پرش ذهنی می شویم؟!

شما اگر به هنگام خواندن نماز دچار پرش و عدم تمرکز ذهن نیستید! جدا خدا رو شکر رو شکر کنید و پس از این که نمازتان پایان یافت برای برخورداری از این مهم به درگاه خداوند سجده شکر بجای آورید.

اما بسیاری از مراجعه کنندگان به نویسنده و البته شخص پاسخگو! دچارعدم حضور ذهنی در نماز است.

 

به نظر شما چه کار کنیم ؟!آیا می توانیم به ذهن مان بگوییم حواست راجمع کن ! یا بیا روی نقطه ای که هستم توقف کن! می خواهم کار مهمی انجام دهم! کاش به همین سادگی بود و جناب ذهن همیشه غوغایی گوشش بدهکار این حرف ها بود.

همانطور که گفتم راهکار دادن برای حل چنین مساله ای در مرحله گفتار درمانی بسیار آسان اما در مرحله اجرا و عمل خیلی سخت است،اما باور کنید شدنی است.

امتحان کنیم! تلاش کنیم قبل از اقامه نماز حد اقل برای 40 روز این چند تمرین را انجام دهیم.

 

-        موقع وضو گرفتن از صحبت کردن با دیگران بپرهیزیم و حد المقدور دعای وضو را که امام امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه آموختند را زمزمه کنیم.

-        از گفتن اقامه قبل از شروع به نماز غافل نشویم.

-        در طول روز مراقب گفتار و رفتار خود با دیگران باشیم. و همانطور که گفتیم راههای نفوذ گرد و غبار و آلودگی های بیرونی به درون ذهن را عایق گذاری کنیم.

-        حل مشکلاتی که از عهده ما خارج است را به خدا توکل کنیم چرا که با انبار کردن در ذهن و درگیر کردن آن مشکلی خود ساخته را نیز بر مشکلات خواهیم افزود.

-        همیشه بدانیم انجام کارهای مهم دشمنان قدرتمندی دارند که دوست ندارند ما آن را درست و به موقع و بی دغدغه انجام دهیم . و دشمن همیشه حاضر و قدرتمند نماز ابلیس است. پس دشمن خود را بشناسیم و ذهن و فکر خود را با بازیگاه شیطان آسیب پذیر نکنیم.

 

و حسن ختام

ازعلّامه طباطبايی (ره) :

سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!

تا نوشتاری دیگر در پناه خدا باشید

سید 6-9-98

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 7 آذر 1398
زمان : 12:49
درد مزمن!


فلانی زبان مار داره

فلانی با زبانش مار رو از سوراخ میکشه بیرون

 

استاد ما می گفتند:"زبان قلیل الجِرم و کثیر الجُرم است"

مهمترین ابزار ارتباطی آدم ها با همدیگر که اگر تحت فرمان و سلطه اندیشه فرجام نگر قرار نگیرد خیلی سریع به ضد خود تبدیل می شود. ابزار ارتباطی ارتباط شکن؛دردسر سازو سر بر باد ده ؛دوست گریزو دشمن آفرین و بیگانه ساز؛تنهایی آور؛کاهنده اعتماد و اطمینان و سرمایه های فردی و اجتماعی؛خویش را بیگانه ساز و بیگانه را خویش سازو...

ابزاری که بسیاری از ما برای دور کردن و دور شدن از دیگران و خود آن را بکار می گیریم و ستمگرانه به استخدام و بهره کشی آن مشغولیم!

بعضی ها مون معتاد به پرُگویی هستیم اگر 24 ساعت گوش های مفت خلایق بیکاریا با حجب و حیا ومحترم را از ما بگیرند شک نکن که دق می کنیم و می میریم! شما مواد رو از معتاد بگیر و به تختش ببند فایده ای ندارد چون اعتیاد و آن وابستگی در او وجود دارد همان که توسط هیچ درمانگری به بند کشیده نمی شود مگر اراده جدی و تصمیم قطعی شخص معتاد که می تواند اورا از شر مواد و هم آن دلبستگی و وابستگی برهاند.!

معتادان به پرگویی و بیهوده گویی و همه جاگویی و همه وقت گویی چون عقل شون را تعطیل کرده اند چه که بر سر خودشان و دیگران نمی آورند!

چه استوار و بی نظیره این سخن از آن راد مردان بر بام هستی نشسته ؛ آنان که هرگز بیهوده نگفته و نکرده اند" آدم پرحرف اشتباهاتش فراوانه"چون زبانش از عقل و خردش فرسنگ ها جلوتره ،چنین است که همان ها نیز گفته اند"از مغز پر و اندیشه و خرد کامل که علی القاعده خیلی می دونه ومی تونه حرف بزنه اما زبانش رها نیست وبیشتر در کام است و به ندرت دهان باز می کند و زبان می چرخاند!"

ای کاش درد به وجود آمده از این جِرم کوچک تنها "پرگویی" بود!

درد "بدگویی"؛"خلاف واقع گویی و دروغ"؛"نسبت ناروا دادن و تهمت و بهتان"؛"شایعه پراکنی" را چه کنم

از همه مهمتردرد مزمن و مسری و فراگیر" سرطان غیبت" که همه دردهای دیگر را درخود نهفته دارد.!

دردهایی که از "ترس" و "ناتوانی"برخاسته اند. ترس از دست دادن "محبوبیت"؛"شهرت"؛"قدرت"؛و... و ناتوانی از کشف ودرک واقعیت های زندگی؛"شناخت خود"و"انسان".

زبان رها و لگام گسیخته بسان مسلسل از ضامن خارج شده ای است که در اختیار هرکس باشد فاجعه آفرین است.

اما عمق فاجعه آن است که این ابزاربسیار قدرتمند در اختیار انسان نمایی باشد که بخواهداز آن برای کسب "قدرت" بهره گیرد!

رهایی این سلاح قدرتمند خارج شده از ضامن و مسلح در اختیار سیاست بازانی که به هر قیمتی در پی تصاحب اندیشه و دل آدم ها هستند ،عمق آسیب آن به تصور هم نمی آید.!

زیرو روشدن ؛له شدن؛فاسد شدن باورهای یک انسان؛هوا شدن اعتماد واطمینان که از مهمترین سرمایه های یک جامعه است هزینه کمی نیست که به دنبال یک دروغ؛یک مغالطه؛یک تهمت؛یک بزرگ نمایی خلاف واقع و... بر جامعه ای تحمیل می شود.

هزینه ای که سالیان سال هم نمی توان جای آن را پر نمود.

اینجاست که ضرب المثل "زخم زبان از زخم شمشیر برنده تر است"؛معنی و مفهوم پیدا می کند! اصلا تو بگو قابل قیاس نیست.

زبان رها در سر انسان های (به ظاهر)"بزرگ"که اندیشه ای ولنگار دارند ؛آنان که رهایی از قوانین و پیمان های اجتماعی و خودساخته را نیزهوشمندی و زیرکی می دانند؛همانان که خدایشان شهوت و غضب و خود شیفتگی و خود خواهی است .آنان که همه مقصد و مقصود و رستاخیز و معاد شان قدرت است و قدرت است و قدرت ؛بی شک ویرانگر بشریت و آرمان های انسانی است.

و اما حسن ختام :

در حدیثی از «سعید بن جبیر» از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «اِذا اَصْبَحَ ابْنُ آدَمَ اَصْبَحَتِ الاَْعْضاءُ کُلُّها تَسْتَکْفِی اللِّسانُ اَنّی تَقُولُ اِتَّقِ اللّهَ فِینا فَاِنَّکَ اِنْ اِسْتَقِمْتَ اِسْتَقَمْنا وَ اِنْ اِعْوَجَجْتَ اِعْوَجَجْنا; هنگامی که فرزندان آدم صبح می کنند تمام اعضای بدن به زبان هشدار می دهند و می گویند تقوای الهی را در مورد ما مراعات کن، چرا که اگر تو به راه راست بروی ما نیز به راه راست می رویم و اگر تو به راه کج بروی ما نیز به راه کج می رویم!»( محجّة البیضاء، جلد ۵، صفحه ۱۹۳)

 


نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : جمعه 17 آبان 1398
زمان : 16:16
تکیه کلام زیبا!


 

 

همیشه وقتی که صحبتش تمام می شود و میخواهد تلفن را قطع کند می گوید:

مراقب خودت باش!

این جمله بسیار شنیده ام!

پسرم

دخترم

عزیزم

مراقب خودت باش!

مراقب خودت هستی؟!

مواظب ... من باش!

تکیه کلام و درخواست جدی یا احساسی پدر و مادرها ؛زن و شوهرها؛دوستان صمیمی به هنگام دور شدن ازفرزندشون؛ عزیزشون و کسی که دوستش دارند.

بدون اغراق و مبالغه «مراقب خودت باش! »یکی از زیبا ترین و قشنگ ترین جملات احساسی و عاطفی نسبت به یکدیگر است.شاید از سحرآمیز ترین در ادبیات محاوره ای ما ایرانی ها؛و فکر می کنم این اصطلاح با این زیبایی در ادبیات و فرهنگ های دیگر به این زیبایی وجود داشته باشد. (اگر شما معادل آن را سراغ دارید ممنون میشم آن را برایم یادداشت کنید)

مفهوم این جمله برای همه روشن است.

اما واقعا منظور گوینده اش از مراقب خودت باش؛ چی هست؟

یعنی چی مراقب خودم باشم؟

مثلا برای کسی که بیمار است و دور از فرد گوینده این جمله! یعنی داروهات رو سر وقت و طبق دستور پزشک بخور؛خوب استراحت کن؛ و به خورد و خوراکت برس و توجه کن و...

برای کسی که سالم است اما میخواهد مسافرت سیاحتی تفریحی برود؛سربازی برود؛دانشگاه برود، و...

یعنی به خورد و خوراکت برس،غذای سالم بخور،خوب استراحت کن، ، زیادی از خودت کار نکش ،خودت رو خسته نکن ؛به تفریح و ورزش خودت توجه کن ؛خلاصه همه عواملی که می تونه در سلامتی ات موثر باشه رو بکار بگیر و در شرایط مختلف ازشون استفاده کن. و از عوامل خطر و آسیب زا بر حذر و دور باش! خلاصه اش اینه که مواظب خودت باش .....

با کمی گذر از ریز بینی ها معمولا انتظار از گفتن جمله ی: مراقب خودت باش تقریبا همین هاست.

... خوشحالم که روزی چند بار با زبان شیرین و دل مهربانت این جمله را بر جان و دلم می ریزی و محبتت را نثارم می کنی.

 

... یکی دیگر از عزیزترین عزیزهای هستی که هیچ وقت از تو دور نمی شود که اگر تو هم دور شوی او بی دریغ به تو نزدیک می شود .و خودش مراقب من است،هر لحظه ؛اینجا و آنجا و همه جا ؛مدام و بی وقفه؛ وفرشتگانی را نیزدر خدمتم قرار داده است که مراقب و محافظم باشند.(موضوعی که فکر و ذهن بسیار با آن بیگانه است و در محاسبات روزانه و زندگی ام برای آن ردیفی باز نکرده ام!)

و علاوه آن عزیز عزیزان از من نیز میخواهد مراقب خودم و خانواده ام وجامعه ام باشم.!

قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ (تحریم.6)

شایسته ترین فرد به حفظ انسان، خود انسان است.(زیبایی جمله مراقب خودت باش از اینجا معلوم می شود که انسان آفرین هم بر آن مهر تایید می زند)

عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ  لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ(مائده.105)

و اما اگر عزیز عزیزان هستی از من می خواهد مراقب خویش باشم او از من نمی خواهد خوب بخورم که میخواهد درست بخورم،پاک بخورم و حلال بخورم، او جسمم را مرکب روحم می خواهد .مراقبت از جسم و تن در اندازه ای که روحم را از پرواز باز ندارد.مراقبتی همه جانبه می خواهد تا واقعا سالم بمانم و به سلامت به مقصد و مقصود برسم.

مراقب خودم باشم یعنی:

رهزن و رهبر را درست تشخیص دهم و رفیق و همراه راه زنان دوست نما نگردم

گناه را سم بدانم و ببینم هرچند در لایه های انباشته از شیرینی و شکلات پیچیده شده باشد

روح خدایی ام را به اسارت خاک و آتش درنیاورم

خلاصه به تعبیر استاد فرزانه ام ؛نه بیراهه بروم نه راه کسی را ببندم

و نیز تو ای دلدار و یار و همراه ای کاش لحظه ای که می گویی «مراقب خودش باش!» خدایی بگویی و بخواهی مراقب خودم باشم.

بگویی؛مراقب باش انسان باشی

مراقب باش خودت را به هرکس نفروشی

و مراقب خودت باش.....

سید 24-5-98



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 24 مرداد 1398
زمان : 12:11
دیدار با امام زمان!


حکایت طولانی و زیبای ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را از دست ندهید… 
 
 تعهدی كه به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!»
 
... صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید، جوانی كه در كنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقای راننده! می خواهم نماز بخوانم.
راننده با بی تفاوتی و بی خیالی گفت: برو بابا حالا كی نماز می خواند! بعدش هم توجهی به این مطلب نكرد، ولی جوان با جدیت گفت:
به تو می گویم نگهدار!
 
راننده فهمید كه او بسیار جدی است، گفت: اینجا كه جای نماز خواندن نیست، وسط بیابان، بگذار به یك قهوه خانه یا شهری برسیم، بعد نگه می دارم.
خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره ای جز نگه داشتن نداشت.
 
 بالاخره ماشین را در كنار جاده نگه داشت، جوان پیاده شد و نمازش را با آرامش و طمأنینه خواند، من هم به تأسی از وی نماز خواندم. پس از نماز وقتی در كنار هم نشستیم و ماشین حركت كرد از او پرسیدم: چه چیز باعث شده كه نمازتان را اول وقت خواندید؟
 
 گفت: من به امام زمانم، حضرت ولی عصر(عج) تعهد داده ام كه نماز را اول وقت بخوانم.
تعجب من بیشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چیز تعهد دادید؟
 
 گفت: من قضیه و داستانی دارم كه برایتان بازگو می كنم، من در یكی از كشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس می خواندم، چند سالی بود كه آنجا بودم، محل سكونتم در یك بخش كوچك بود و تا شهر كه دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زیادی بود كه اكثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می كردم. ضمناً در این بخش، یك اتوبوس بیشتر نبود كه مسافران را به شهر می برد و برمی گشت. برای فارغ التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را می دادم، پس از سال ها رنج و سختی و تحمل غربت،
 
 خلاصه روز موعود فرا رسید، درس هایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان سوار ماشین اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس در حالی كه پر از مسافر بود راه افتاد، من هم كتاب جلویم باز بود و می خواندم، نیمی از راه آمده بودیم كه یكباره اتوبوس خاموش شد، راننده پایین رفت و كاپوت ماشین را بالا زد، مقداری موتور ماشین را نگاه كرد و دستكاری نمود، آمد استارت زد، ماشین روشن نشد، دوباره و چندین بار همین كار را كرد، اما فایده ای نداشت، (این وضعیت) طولانی شد و مسافران آمده بودند كنار جاده نشسته و بچه های شان بازی می كردند و من هم دلم برای امتحان شور می زد و ناراحت بودم، چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود، وسیله نقلیه دیگری هم از جاده عبور نمی كرد كه با او بروم، نمی دانستم چه كنم، در اضطراب و نگرانی و ناامیدی به سر می بردم، تا شهر هم راه زیادی بود كه نمی شد پیاده بروم، پیوسته قدم می زدم و به ماشین و جاده نگاه می كردم كه همه تلاش های چندساله‌ام از بین می رود و خیلی نگران بودم.
 
 یكباره جرقه ای در مغزم زد كه ما وقتی در ایران بودیم در سختی ها متوسل به امام زمان(عج) می شدیم و وقتی كارها به بن بست می رسید از او كمك و یاری می خواستیم، این بود كه دلم شكست و اشكم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیة اللَّه! اگر امروز كمكم كنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم كه تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم.
 
 پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو كرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف می زد). راننده گفت: نمی دانم هر كار می كنم روشن نمی شود. مقداری ماشین را دست كاری كرد و كاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن!
 
 چند استارت كه زد ماشین روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشین گشتند و من امیدی در دلم زد و امیدوار شدم، همین كه اتوبوس می خواست راه بیفتد، دیدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: «تعهدی كه به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!» و بعد پیاده شد و رفت و من او را ندیدم. 
 
 فهمیدم كه حضرت بقیة اللَّه امام عصر(عج) بوده، همین طور اشك می‌ریختم كه چقدر من در غفلت بودم. این بود سرگذشت نماز اول وقت من.
 
 نماز و عبادت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عباس عزیزی، ص ٨٥
 
 
 
Related image
 

 

 

 


نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 9 تير 1397
زمان : 18:5
آدم معمولی!


آدم معمولی!

انسان های بزرگ و سرنوشت ساز شناخت شون خیلی سخته ،و کشف و دریافت شون بسیار دشوارتر.چرا که که آدم های معمولی که سرشون در شش و چهار زندگی معمولی شون هست میخواهند بانسبت موقعیت های محدود و کوچکی که ابعاد وجودی شون دارد سر از کم و کیف زندگی آن انسان بزرگ دربیارند و او رابشناسند.! و به همین میزان بلکه وسیعتر عقل و دلشون هم به درک و دریافت آن بزرگ و ابر انسان قد نمیدهد.

یکی از دلایلی که در طول تاریخ آدم های معمولی نتونستند ارتباط سازنده و موثر و راهگشایی با ابر انسان های جهان هستی داشته باشند این بوده که نخواستند از موقعیت محدود حیات معمولی(زندگی نباتی و حیوانی)خودشون پا رو فراتر بگذارند و اندکی خودشون رو به تجربه ای فراتر یعنی زوایای دست یافتنی زندگی انسان کامل نزدیک کنند.

اینجاست که انسان کامل کوی به کوی و دیار به دیار برای شناساندن حقیقت حیات ،خود را به ما نزدیک می کند. نزدیک و نزدیک تر.آن گونه که حضورش را در می یابیم .

قصه قصه منِ معمولی و اوکه بزرگِ بزرگ ِ بزرگان و صدر نشین جماعت صدر نشینان عالم انسانیت و حیات معقول است.همو که به بهانه سالروز پیدایشش در عالم معمولی ها قلم به رقص آمده است و هزاران دریغ و آه که ساز دلم ناموزون و بسی رقص قلم ناموزون تر.

همه عالم و آدم از صدر نشین اول تا او که صدر نشین اول و آخر است گفته اند:

چون موعود بیاید زمین پر از عدل و داد کند پس از آن که جور و ستم آن را پر کرده باشد.

و اینک چگونه قلم موزون باشد که صاحب آن را نه وزنی است و نه بهایی! خود می دانم و خودمان می دانیم.!!

 

آقای من! "و اگر بگویی آقای تو نیستم" جق من است

بوی ستم این آدم های معمولی دنیای معمولی های دور از دل و اندیشه مشام خودشان را هم می آزارد.!!

به حرف و شعار و ترانه و سرایش که نیست.

چگونه از تو بگویم که ابزار گفتار نیز چون دیگر ابزارهای قدرت آدم معمولی بسی آلوده به جور و ستم بر خویش و مردمان است.!؟

پس سخن کوتاه بایدوالسلام

 

 

پ.ن: مقصود از آدم معمولی آدمی است که جز خور و خواب و شهوت در اندیشه وانگیزه و رفتار ندارد.

 

 

2292966.jpg?ts=1486462047399



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397
زمان : 23:35
من و اتفاقات تلخ!


آدم ها و سختی ها

 

و اما من همین که با اتفاق و حادثه تلخی رو برو میشم داد و فریاد راه می اندازم و به زمین و زمان بد و بیراه میگم.و به همه چیز و همه کس  حتی خدا بدبین میشم.

جاوید ،با دیدن و رویارویی با سختی و مشکل دنبال علت و دلیل درونی و بیرونی میرود وسعی می کنه خودش به تنهایی با استقامت و پشتکار سختی ها رو تحمل می کنه و سهم عوامل درون زا و برون زای اتفاقات رو بررسی می کنه و به دنبال راه حل های منطقی و خرد مندانه بر میاد.و با زبان دل میگه من سعی خودم رو می کنم اما،بی شک حکمتی هم در کار آفریدگار مهربان وجود داره که من از آن بی خبرم.

سلمان، آدم عجیبیه! همه رو شگفت زده می کنه ،او در برابر ناملایمات و بی مهری های روزگار زبان و دل سپاسگزار هم دارد گویا خود را همواره خودش رو در حضور معشوق و محبوب می بیند و زبان جان و دل و پیکرش میگه: هرچه آن خسرو کند شیرین بود- هر چه از دوست رسد نیکوست.

و اما فاطمه، او آه و ناله نمی کنه،داد و فریاد محاله،بدگمانی و مشکل رو به سوی دور و نزدیک و خدا پرت کردن اصلا و ابدا.حکیمانه حکمت فرمانروای حکیم هستی رو دربست قبول می کنه و سپاس و ستایش محبوب در بحرانی ترین لحظه ها خوراک انرژی زای سراسر وجودشه، گویا با همه وجود پذیرفته است که : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

فاطمه ! همه اشکالات و کاستی های خود را در بروز درد و رنج ها می پذیرد سهم دیگران را دریاوار در خودش هضم می کند و عاشقانه خود را در میدان سختی ها می اندازد و به سراغ ناگواری ها می رود تا با پله های سخت کوشی و حکمت پذیری و توکل و شکیبایی و خردورزی نردبان کمال خودرا به بام حقیقت و بختیاری برساند.

دوست من! شما در کدام طیف قرار داری

ارزیابی و حسابرسی پایان سال من و تو چگونه است!

 

پ.ن:

فرهنگ مومنانه"  و انسان مؤمن نه بابت از دست دادن چیزی اندوهگین می‌شود  و نه وقتی امکانات و نعمت به او می‌رسد فرحناک می‌گردد."لکیلا تاسواعلی ما فاتکم ولاتفرحوا بما اتاکم "(قران کریم- حدید 23)"

- در سوره 94 قرآن یعنی سوره انشراح تامل کنیم

بنام خداوند بخشنده و مهربان

 

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (1) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟!(2) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد!(3) و آوازه تو را بلند ساختیم!(4) به یقین با (هر) سختی گشایشی است!(5)(آری) مسلماً با (هر) سختی گشایشی هست،(6) پس چون از نماز و طاعت پرداختی برای دعا همت مصروف دار ، (7) و به سوی پروردگار خود همیشه متوجه و مشتاق باش! (8)

معنی آن باشد که بستاند ترا                        بی نیاز از نقش گرداند ترا

معنی آن نبود که کور و کر کند                    مرد را بر نقش عاشق‌تر کند

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 20 اسفند 1396
زمان : 11:1
روزهای خدا یعنی چه!!


 

روزهای خدا یعنی چه!!

همه روزها روزهاى خدا است، ولى در عين حال" ايام اللَّه" به ايام مخصوصى اطلاق شده است. چرا كه نشانه اهميت و عظمت آن است.

اين تعبير فقط در دو مورد از قرآن مجيد آمده كه در ذيل اشاره مي شود، ولي در احاديث اسلامى" ايام اللَّه" به روزهاى مختلفى تفسير شده است، از جمله در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام اللَّه سه روز است روز قيام مهدى (ع)، روز مرگ و روز رستاخيز (1)

اول - و لقد ارسلنا موسي بايا تنا ان اخرج قومك من الظلمات الي النور و ذكرهم بايام الله: ( 2) ما موسي را با آيات خود فرستاديم و دستو داديم قوم خود را از ظلمات به نور بيرون آر ،و ايام خدا را به آنها متذكر شو.

دوم - قل للذين آمنو يغفر وا للذين لا يرجون ايام الله : ( 3) به مؤمنان بگو: «كسانى را كه اميد به ايّام اللَّه [روز رستاخيز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى‏دادند جزا دهد.»

به هر حال در اين دو آيه «ايام » به« الله» اضافه گرديده است شك و ترديدي وجود ندارد كه در اين گونه اضافات رمز و رازي نهفته است. مفسران در تفسير واژه «ايام الله» ديدگاه هاي گوناگوني داشته و احتمالات مختلفي را بيان كرده اند:

- بعضي گفته اند: «ايام الله» اشاره به روزهاي پيروزي پيامبران پيشين و امت هاي راستين آنها مي باشد، كه بر اثر شايستگي آنها انواع نعمت هاي الهي شامل حالشان گرديد. عده اي ديگر گفته اند: واژه ي فوق اشاره به روزهايي است كه خداوند اقوام سركش را به زنجير عذاب كشيده طاغوت ها را با يك فرمان دايره هستي ساقط كرده است. جمعي ديگر از مفسران معتقدند كه «ايام الله» اشاره به هر دو قسمت مي تواند باشد. نظر مفسران هر چه كه باشد اضافه «ايام» به «الله» اشاره به روزهاي سرنوشت ساز و مهم در زندگي انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام الله آراسته و اضافه گرديده است.

با اين بيان مي توان اين نتيجه را گرفت كه اگر قوم يا ملتي به خاطر اين كه يك نعمت بزرگ الهي شامل حال آنان گرديده، يا مجازات دردناك الهي دامنگير ملتي سر كش و طغيانگر شده است، در هر دو صورت شايسته تذكر و ياد آوري است. همان گونه كه در سطور فوق گذشت شك و ترديدي وجود ندارد كه مراد از «ايام الله» ايام مخصوصي است و انتساب ايام مخصوص به خداوند سبحان با اين كه همه ايام و موجودات از آن اوست به خاطر حوادثي است كه در آن ايام مخصوص به وقوع پيوسته است با فرماني از فرمان هاي خدا در آن تحقق يافته كه در ديگر ايام چنين تجلي و ظهوري رخ نداده است. (4)

پي نوشت:

1. تفسير نورالثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، ناشر انتشارات اسماعيليان، قم، سال 1415 ق، نوبت چهارم، ج 2، ص 526.

2.ابراهيم(14)، آيه 5.

3. جاثيه (45)، آيه 14.

4. قاموس قرآن، قرشى سيد على اكبر، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1371 ش، نوبت 6، ج‏7، ص281، تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ناشردار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1374 ش،نوبت اول،ج‏21، ص 246و تفاسير ذيل اين دو آيه مثل الميزان و مجمع البيان.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 21 بهمن 1396
زمان : 21:53

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.