سخن اهل دل مگو که خطاست...

ایستایی یا تمرکزذهن!!


ایستایی یا تمرکزذهن!!

گاهی فکر می کنم ،آیا ذهن را می توان متوقف کرد به گونه ای که هرچند برای لحظاتی کوتاه از بیرون چیزی نگیرد و بده بستان خود را کلا تعطیل کند!وهیج فعالیتی نداشته نداشته باشد؟!

نکته مهم در اینجا این است که ایستایی و تعطیلی ذهن تمرین بردار نیست.

 

پاسخ بر مبنای تجربه های مکرر و مداوم منفی است.توقف و ایستایی و تعطیلی ذهن انسان (سالم ) صفر یا نزدیک به صفر است.آنچه اتفاق می افتد انتقال است . انتقال از پدیده و رویدادی به رویداد و اتفاقی دیگر.!سخن در این مقوله نیست.زیرا از بحث آن سودی نمی بریم.

 

از متمرکز شدن ذهن روی چیزی موضوعی زیاد شنیده ایم فارغ از این که علم کلاسیک و مدرسه ای چه می گوید، تجربه عملی می گوید چنین چیزی امکان دارد.یعنی تمرکز ذهن بر یک یا چند رویداد و مطلب محدود ممکن است و عملا برای ما اتفاق افتاده است. بارها اتفاق افتاده است که به میزان ارزش و اهمیتی که یک چیز برای ما دارد ساعت ها بر روی آن متمرکز شده ایم!

و گاهی وقت ها این تمرکز ذهنی آن قدر طولانی می شود که اگر کسی بیرون از حیطه علائق و انگیزه های شخصی ما باشد نیز این تمرکز را می فهمد.

 

نکته مهم این که:متمرکز کردن ذهن بر موضوع و مساله و رویدادی با تمرین و ورزش های ویژه ذهن ممکن است.

 

وبرخی نیز آن چنان دچار پرش ذهنی هستند که از تمرکز های کوتاه مدت نیز ناتوانند که البته قابل درمان است.

البته بر اساس اصلی که معتقد است، پیشگیری آسان تر و کم هزینه تر از درمان است ؛تا می توانیم با تمرین و کنترل از ورود عوامل مزاحم به ذهن جلوگیری کنیم!

 

خانه ذهن وقتی بی درو پیکر باشد و از آن به خوبی مراقبت نشود؛ هر کس و ناکسی بدون اجازه وارد می شود! گرد و غبار و دود وآلاینده های جوی ؛سرما و گرما به راحتی در آن جا خوش کرده و هر کدام به کنش های مربوط به خود خواهند پرداخت.!

 

تعجب نکنیم،حواس بیرونی ما از قبیل چشم و گوش و زبان و... پنجره هایی هستند که اگر هرگونه دلشان بخواهد ببینند و بشنوند و بگویند و هر چیزی را وارد ذهن کنند عملا خانه ذهن دیگر محل امنی نخواهد بود؛و هیچ چیزی سرجای خود قرار نخواهد داشت.مانند مغازه های سمساری که همه چیز دارند و به وقت نیاز جز سرگردانی و گیجی و اتلاف وقت و انرژی نتیجه ای عاید ما نمی شود!

 

خب! یکی از کم هزینه ترین راهها و صد البته سخت و نیازمند تمرین و عزم و اراده جدی برای جلوگیری از پرش های ذهنی و عدم تمرکز ذهن؛ کنترل این ورودی ها و باز و بست حساب شده درو پیکر و دریچه ها و و پنجره های خانه ی ذهن است.

گفتیم هرچقدر موضوع برای ما از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد و کاری که به انجام آن انگیزه و علاقه بیشتری داشته باشیم تمرکز ما بر روی آن موضوع و کار نیز بیشتر خواهد شد.

****

مثلا وقتی می خواهیم نماز بخوانیم ذهن و فکر مان خاطرات روزانه را لحظه به لحظه مرور می کند و پس از نماز متوجه می شویم که همه جا بوده ایم جز در پیشگاه خداوند!!! این خاطرات و دل مشغولی های ما مانند ویروسی است که فایل اصلی و مورد نیاز ما را دچار اختلال کرده است.!

 

به راستی چرا به هنگام انجام دادن  که یکی از بهترین کارها ی روزانه ماست اینقدر دچار پرش ذهنی می شویم؟!

شما اگر به هنگام خواندن نماز دچار پرش و عدم تمرکز ذهن نیستید! جدا خدا رو شکر رو شکر کنید و پس از این که نمازتان پایان یافت برای برخورداری از این مهم به درگاه خداوند سجده شکر بجای آورید.

اما بسیاری از مراجعه کنندگان به نویسنده و البته شخص پاسخگو! دچارعدم حضور ذهنی در نماز است.

 

به نظر شما چه کار کنیم ؟!آیا می توانیم به ذهن مان بگوییم حواست راجمع کن ! یا بیا روی نقطه ای که هستم توقف کن! می خواهم کار مهمی انجام دهم! کاش به همین سادگی بود و جناب ذهن همیشه غوغایی گوشش بدهکار این حرف ها بود.

همانطور که گفتم راهکار دادن برای حل چنین مساله ای در مرحله گفتار درمانی بسیار آسان اما در مرحله اجرا و عمل خیلی سخت است،اما باور کنید شدنی است.

امتحان کنیم! تلاش کنیم قبل از اقامه نماز حد اقل برای 40 روز این چند تمرین را انجام دهیم.

 

-        موقع وضو گرفتن از صحبت کردن با دیگران بپرهیزیم و حد المقدور دعای وضو را که امام امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه آموختند را زمزمه کنیم.

-        از گفتن اقامه قبل از شروع به نماز غافل نشویم.

-        در طول روز مراقب گفتار و رفتار خود با دیگران باشیم. و همانطور که گفتیم راههای نفوذ گرد و غبار و آلودگی های بیرونی به درون ذهن را عایق گذاری کنیم.

-        حل مشکلاتی که از عهده ما خارج است را به خدا توکل کنیم چرا که با انبار کردن در ذهن و درگیر کردن آن مشکلی خود ساخته را نیز بر مشکلات خواهیم افزود.

-        همیشه بدانیم انجام کارهای مهم دشمنان قدرتمندی دارند که دوست ندارند ما آن را درست و به موقع و بی دغدغه انجام دهیم . و دشمن همیشه حاضر و قدرتمند نماز ابلیس است. پس دشمن خود را بشناسیم و ذهن و فکر خود را با بازیگاه شیطان آسیب پذیر نکنیم.

 

و حسن ختام

ازعلّامه طباطبايی (ره) :

سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!

تا نوشتاری دیگر در پناه خدا باشید

سید 6-9-98

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 7 آذر 1398
زمان : 12:49
تکیه کلام زیبا!


 

 

همیشه وقتی که صحبتش تمام می شود و میخواهد تلفن را قطع کند می گوید:

مراقب خودت باش!

این جمله بسیار شنیده ام!

پسرم

دخترم

عزیزم

مراقب خودت باش!

مراقب خودت هستی؟!

مواظب ... من باش!

تکیه کلام و درخواست جدی یا احساسی پدر و مادرها ؛زن و شوهرها؛دوستان صمیمی به هنگام دور شدن ازفرزندشون؛ عزیزشون و کسی که دوستش دارند.

بدون اغراق و مبالغه «مراقب خودت باش! »یکی از زیبا ترین و قشنگ ترین جملات احساسی و عاطفی نسبت به یکدیگر است.شاید از سحرآمیز ترین در ادبیات محاوره ای ما ایرانی ها؛و فکر می کنم این اصطلاح با این زیبایی در ادبیات و فرهنگ های دیگر به این زیبایی وجود داشته باشد. (اگر شما معادل آن را سراغ دارید ممنون میشم آن را برایم یادداشت کنید)

مفهوم این جمله برای همه روشن است.

اما واقعا منظور گوینده اش از مراقب خودت باش؛ چی هست؟

یعنی چی مراقب خودم باشم؟

مثلا برای کسی که بیمار است و دور از فرد گوینده این جمله! یعنی داروهات رو سر وقت و طبق دستور پزشک بخور؛خوب استراحت کن؛ و به خورد و خوراکت برس و توجه کن و...

برای کسی که سالم است اما میخواهد مسافرت سیاحتی تفریحی برود؛سربازی برود؛دانشگاه برود، و...

یعنی به خورد و خوراکت برس،غذای سالم بخور،خوب استراحت کن، ، زیادی از خودت کار نکش ،خودت رو خسته نکن ؛به تفریح و ورزش خودت توجه کن ؛خلاصه همه عواملی که می تونه در سلامتی ات موثر باشه رو بکار بگیر و در شرایط مختلف ازشون استفاده کن. و از عوامل خطر و آسیب زا بر حذر و دور باش! خلاصه اش اینه که مواظب خودت باش .....

با کمی گذر از ریز بینی ها معمولا انتظار از گفتن جمله ی: مراقب خودت باش تقریبا همین هاست.

... خوشحالم که روزی چند بار با زبان شیرین و دل مهربانت این جمله را بر جان و دلم می ریزی و محبتت را نثارم می کنی.

 

... یکی دیگر از عزیزترین عزیزهای هستی که هیچ وقت از تو دور نمی شود که اگر تو هم دور شوی او بی دریغ به تو نزدیک می شود .و خودش مراقب من است،هر لحظه ؛اینجا و آنجا و همه جا ؛مدام و بی وقفه؛ وفرشتگانی را نیزدر خدمتم قرار داده است که مراقب و محافظم باشند.(موضوعی که فکر و ذهن بسیار با آن بیگانه است و در محاسبات روزانه و زندگی ام برای آن ردیفی باز نکرده ام!)

و علاوه آن عزیز عزیزان از من نیز میخواهد مراقب خودم و خانواده ام وجامعه ام باشم.!

قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ (تحریم.6)

شایسته ترین فرد به حفظ انسان، خود انسان است.(زیبایی جمله مراقب خودت باش از اینجا معلوم می شود که انسان آفرین هم بر آن مهر تایید می زند)

عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ  لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ(مائده.105)

و اما اگر عزیز عزیزان هستی از من می خواهد مراقب خویش باشم او از من نمی خواهد خوب بخورم که میخواهد درست بخورم،پاک بخورم و حلال بخورم، او جسمم را مرکب روحم می خواهد .مراقبت از جسم و تن در اندازه ای که روحم را از پرواز باز ندارد.مراقبتی همه جانبه می خواهد تا واقعا سالم بمانم و به سلامت به مقصد و مقصود برسم.

مراقب خودم باشم یعنی:

رهزن و رهبر را درست تشخیص دهم و رفیق و همراه راه زنان دوست نما نگردم

گناه را سم بدانم و ببینم هرچند در لایه های انباشته از شیرینی و شکلات پیچیده شده باشد

روح خدایی ام را به اسارت خاک و آتش درنیاورم

خلاصه به تعبیر استاد فرزانه ام ؛نه بیراهه بروم نه راه کسی را ببندم

و نیز تو ای دلدار و یار و همراه ای کاش لحظه ای که می گویی «مراقب خودش باش!» خدایی بگویی و بخواهی مراقب خودم باشم.

بگویی؛مراقب باش انسان باشی

مراقب باش خودت را به هرکس نفروشی

و مراقب خودت باش.....

سید 24-5-98



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 24 مرداد 1398
زمان : 12:11
روزهای خدا یعنی چه!!


 

روزهای خدا یعنی چه!!

همه روزها روزهاى خدا است، ولى در عين حال" ايام اللَّه" به ايام مخصوصى اطلاق شده است. چرا كه نشانه اهميت و عظمت آن است.

اين تعبير فقط در دو مورد از قرآن مجيد آمده كه در ذيل اشاره مي شود، ولي در احاديث اسلامى" ايام اللَّه" به روزهاى مختلفى تفسير شده است، از جمله در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام اللَّه سه روز است روز قيام مهدى (ع)، روز مرگ و روز رستاخيز (1)

اول - و لقد ارسلنا موسي بايا تنا ان اخرج قومك من الظلمات الي النور و ذكرهم بايام الله: ( 2) ما موسي را با آيات خود فرستاديم و دستو داديم قوم خود را از ظلمات به نور بيرون آر ،و ايام خدا را به آنها متذكر شو.

دوم - قل للذين آمنو يغفر وا للذين لا يرجون ايام الله : ( 3) به مؤمنان بگو: «كسانى را كه اميد به ايّام اللَّه [روز رستاخيز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى‏دادند جزا دهد.»

به هر حال در اين دو آيه «ايام » به« الله» اضافه گرديده است شك و ترديدي وجود ندارد كه در اين گونه اضافات رمز و رازي نهفته است. مفسران در تفسير واژه «ايام الله» ديدگاه هاي گوناگوني داشته و احتمالات مختلفي را بيان كرده اند:

- بعضي گفته اند: «ايام الله» اشاره به روزهاي پيروزي پيامبران پيشين و امت هاي راستين آنها مي باشد، كه بر اثر شايستگي آنها انواع نعمت هاي الهي شامل حالشان گرديد. عده اي ديگر گفته اند: واژه ي فوق اشاره به روزهايي است كه خداوند اقوام سركش را به زنجير عذاب كشيده طاغوت ها را با يك فرمان دايره هستي ساقط كرده است. جمعي ديگر از مفسران معتقدند كه «ايام الله» اشاره به هر دو قسمت مي تواند باشد. نظر مفسران هر چه كه باشد اضافه «ايام» به «الله» اشاره به روزهاي سرنوشت ساز و مهم در زندگي انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام الله آراسته و اضافه گرديده است.

با اين بيان مي توان اين نتيجه را گرفت كه اگر قوم يا ملتي به خاطر اين كه يك نعمت بزرگ الهي شامل حال آنان گرديده، يا مجازات دردناك الهي دامنگير ملتي سر كش و طغيانگر شده است، در هر دو صورت شايسته تذكر و ياد آوري است. همان گونه كه در سطور فوق گذشت شك و ترديدي وجود ندارد كه مراد از «ايام الله» ايام مخصوصي است و انتساب ايام مخصوص به خداوند سبحان با اين كه همه ايام و موجودات از آن اوست به خاطر حوادثي است كه در آن ايام مخصوص به وقوع پيوسته است با فرماني از فرمان هاي خدا در آن تحقق يافته كه در ديگر ايام چنين تجلي و ظهوري رخ نداده است. (4)

پي نوشت:

1. تفسير نورالثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، ناشر انتشارات اسماعيليان، قم، سال 1415 ق، نوبت چهارم، ج 2، ص 526.

2.ابراهيم(14)، آيه 5.

3. جاثيه (45)، آيه 14.

4. قاموس قرآن، قرشى سيد على اكبر، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1371 ش، نوبت 6، ج‏7، ص281، تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ناشردار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1374 ش،نوبت اول،ج‏21، ص 246و تفاسير ذيل اين دو آيه مثل الميزان و مجمع البيان.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 21 بهمن 1396
زمان : 21:53
فاصله!



از راهی که می رویم تا راهی که باید برویم فاصله هاست. گاه از آنچه می بینیم تا آنچه باید ببینیم تفاوتی بسیار است. تا ملاک انتخاب آن راه و آن دیدنی چه باشد!ونیز تا مقصد و مقصود چه باشد!
آدمی بر اساس مقصد و مقصودی که با انتخاب نوع بینش و نگرش خویش انتخاب کرده است گرایش ها در او شکل می گیرد ،تصمیم می گیرد،از درون یا بیرون حرکت می کند و دست به رفتار و عمل می زند.
برخی دست به ساده ترین گزینش می زنند و نمای بیرون زندگی به عنوان مقصد انتخاب می کنند.
برخی زاویه دید را اندکی بازتر می کنند و به لایه های میانی آن می رسند
و چالاک مردانی پیچ و خم ها را در می نوردند و اگر چه نیک می دانند به ژرفای اقیانوس حیات نخواهند رسید اما به خوبی می دانند که دایره حیات آدمی بسیار وسیع تر از آن چیزی است که دنیاگرایان مست چشم و خط و خال و ابرو و حور و قصور و شهرت و شهوت و مکنت و ثروت خود ،جان و دل باخته آنند و ساده دلان را به آن فرا می خوانند.!
آنان به جوانی می مانند که در سودای تنومندی تن و سلامت جسم وزنه ای نا مناسب در دست گرفته و نامناسب تر آن که برای دوره ای دراز تنها با یک دست تمرین می کند و هر روز ساعت ها خودرا به آن مشغول می کند.!!
در این میان بسیار اندکند چابک سواران گردونه حیات معقول که با اندیشه ای فربه و برافراشته مجموعه زندگی را رصد می کنند ومی پیمایند.



---------
شهر ما امروز از روزهای پیشین اندکی سرد تر بود کارمندان دولت با مجوز مقام ارشد استان با یک ساعت و نیم تاخیر در ادارات حضور یافتند.
نه برفی بود و نه سرمای طاقت فرسایی البته برای ما نسل فسیل شده نظام اداری
و صد البته بر اساس گزارشات عینی برای کارمندان همیشه متوقع دولت فخیمه!ضخیمه! بسیار هم سرد بود.(نظر شخصی بود به کسی بر نخورد)
با این رویکردها ره به جایی نخواهیم برد.
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو/تو ابرو،او اشارت های ابرو(نظامی گنجوی)
خدایش رحمتش کند، پسندیده گفت(سهراب سپهری
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 9 بهمن 1396
زمان : 19:53
جستاری در اخلاق ناصری
| ادامه مطلب...

 

کتاب اخلاق ناصری که از خواجه نصیر است، خلاصه ای دارد به نام اخلاق جلالی که اخیراً در ایران چاپ شده؛ اما در انگلستان و به زبان انگلیسی در حدود 150 سال پیش چاپ شده است. علت چاپ این کتاب در آنجا و در آن زمان این بود که گفتند ما که می خواهیم بر کشورهای اسلامی مسلط شویم و آنان را مستعمره خود کنیم، اول باید فرهنگ و اخلاق آنان را بدانیم. در این مورد سؤال کردند، دیدند بهترین کتاب در اخلاق و فرهنگ، کتاب اخلاق ناصری است. گفتند طولانی است، خلاصه آن را چاپ کردند که همین اخلاق جلالی است.

Image result for ‫کتاب اخلاق ناصری‬‎

 

پس این کتابی که نوشته شده، دستورالعملی بوده که واقعاً مسلمانان به آن عمل می کردند و آداب آن را رعایت می کردند.

در این کتاب و در مورد آداب سخن گفتن و صحبت کردن، مواردی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. باید که بسیار نگوید.

2. سخن دیگران را با سخن خود قطع نکند.

3. هر که سخنی و حکایتی می گوید که او هم بر آن واقف است و اطلاع دارد، اظهار فضل و علم نکند تا او حرفش تمام شود.

 4. چیزی که از غیر او پرسند، جواب ندهد.

 5. اگر از دیگری پرسش کردند و او خوب جواب نداد، باز هم جواب ندهد تا حرف او تمام شود، شاید حرف درست را برای آخر گذاشته است.

 6. اگر از جمعی سؤال کردند که او هم در بین آنان است، باز هم بهتر است که جواب ندهد.

 7. اگر دو نفر با هم سخن می گویند، او خود را نفر سوم آنان نکند.

8. اگر چیزی را از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند.

( استراق از سرقت و به معنای دزدی است، حرفی که مال دیگران است، بدون اجازه آنان برگیرد؛ مگر اینکه او را مشارکت دهند. گوش کسی که حرف دیگران را سرقت می کند حتی می توان کر کرد. نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه خود بود، همسرش دید که دنبال چوب یا چیزی می گردد، عرض کرد: برای چه می خواهید؟ فرمود: کسی از درز در (یا دیوار) به داخل خانه نگاه می کند، می خواهم چشمش را کور کنم. یعنی نگاه بدون اجازه به خانه دیگران، استراق عین است و مثل استراق سمع است، این مقدار گناه فاحشی است که می توان او را کور کرد.)

 9. لحن صدا را ملایم کند، نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته.

با دقت در نکات نه گانه متوجه می شویم که برای همه آن مستند قرآنی و روایی وجود دارد.موجب امتنان است خوانندگان عزیز چنانچه به مستندات موارد فوق دست یافتند در بخش دیدگاهها ما را از آن بهره مند سازند.

در این یادداشت از مبحث تدبیر منزل سلسله گفتگو های استاد ارجمند آیت الله احمد عابدی بهره جسته ام.



 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 14 شهريور 1396
زمان : 21:3
نماینده!
| ادامه مطلب...

 

 

 

نماینده یعنی همان فرد گزینش شده من و شما برای مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری. افرادی که با آنان پیمانی متقابل می بندیم .پیمان و میثاقی دو سویه.ما به آن ها رای می دهیم .آن ها را وکیل خود قرار می دهیم .وکیل فراتر و فروتر از شروطی که موکل در نظر گرفته است کاری انجام نمی دهد.

می خواهم به عنوان یک مسلمان بر اساس تنها یک آیه از قرآن شروط لازم خود را برای فردی که وکیل من در مجلس خواهد بود بنویسم.

 

 

 

 

"و خدا از پسران یعقوب نبی و قوم ورهروان او پیما ن گرفت . و از میان شان دوازده نفر را به عنوان نقیب و نماینده ی دیگران برگزید و بر انگیخت.خدای به آن نمایندگان و نقبا گفت من شما را همراهی می کنم و با شما هستم اگر:

-          نماز زا اقامه کنید

-         زکات بپردازید

-         به رسولان و فرستادگان من مومن باشید

-         یاری گر و حامی رسولان من باشید

-         نیازمندان را برای خدا فراموش نکنید

در صورت تحقق این شروط علاوه بر همراهی شما عیوب و زشتی های شما پوشش می نهم و می بخشم.و شما را در بهشت خویش منزل می دهم.

اما چنانچه پس از این پیمان ،آن را بشکنید و کفر ورزید و حقیقت این پیمان بزرگ را بپوشانید، بدانید که از مسیر مستقیم منحرف خواهید شد."

سخن بسیار روشن است.نقیب کسی است که از آنچه در جامعه وجود دارد تحقیق و تفحص کند.او نخبه است.آگاه است. از احوال و وضع مردم زمین و زمانه خویش مطلع است. او کسی است که به موجب این وکالت بر اسرار کشور آگاهی می یابد و به اسرار نظام نفوذ می کند.بنابر این از جایگاه و نقش بسیار تاثیرگذاری برخوردار است.

این نقیب ونماینده باید فارغ از ساختارهای ذهنی خویش و اما اگرهای این و آن به موضوع وکالت بیندیشد و برای اجرایی و عملیاتی شدن مفاد پیمان نامه همه تلاش خویش را به کار گیرد.

-         سطحی و قشری نگری موضوعات ازسوی جناب نماینده برای کشورو مردم سم مهلک است. او باید نگاه و نگرش جامع به مسائل کشور داشته باشد. همه حوزه های فرهنگی،اعتقادی،اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به مثابه یک پازل ببیند. بیهوده نیست که از خداوند از میان گروه انبوه بنی اسرائیل تنها دوازده نفر را برمی گزیند. روشن است که همگان برای نمایندگی حق و حقیقت شایستگی لازم را ندارند.

-         علاوه بر این که نقباء و نمایندگان را به لحاظ بعد زمانی محدود وکالت می دهم و او نمی تواند و شاید نتواند مادام العمر شرائط نمایندگی جامعه را داشته باشد. از جنبه های فکری و عملی نیز مطلق نیست. او نقیب و نماینده و صاحب نفوذ منِ مسلمان در جامعه و سرنوشت میلیون ها مسلمان است.

بر اساس آیه دوازدهم سوره مائده،جناب نقیب و نماینده شما

-         نسبت به حفظ و نگهداری وتقویت باورهای مردم پیمان نوشته ای که قرآن و قانون اساسی است را پذیرفته ای.اگر دل بستگی به احیای فرهنگ اسلامی و ایرانی نداری برو کنار خدا نگهدارت. (لئن اقمتم الصلاه... نماز شاه بیت غزل فعالیت های فرهنگی نظام اسلامی و به عنوان نماد و سمبل دین مطرح است)

 

-         شما نسبت به معیشت جامعه و اقتصاد مقاومتی به خصوص رفع تنگناهای معیشتی طبقات متوسط به پایین جامعه مسئولیتی مضاعف و صدچندان داری.اگر برای اخذ موافقت های اصولی و رانت های گوناگون راه میخانه ای را پیش گرفته ای برگرد. که محتسب این بارتنها قوه قضائیه  نیست که مردم و خدای مردم لبالمرصاد است.(و آتیتم الزکاه ... و اقرضتم الله قرضا حسنا...)

 

-         باور اساسی به زیر ساخت های اعتقادی و دینی یکی دیگر از مفاد پیمان نامه الهی بین من و توست. یادت نرود یک زمانی که پای مبارک به مجلس رسید غوغا سالاری های سیاسی و حزبی شما را فراموش کار نسازد.(یادمان است که برخی زمانی آوازه ایمان و باورشان به امام ره و سپس به رهبری گوش فلک را کر کرده بود و الان کجا هستند و چه می کنند!!.)

 

-         "وعزرتموهم " یکی از مهمترین مفاد پیمان نامه وکالت شما دلدادگی است. آقای نقیب یعنی همان نماینده باید دل شما در گرو فرامین رهبری نظام باشد نه تنها زبانتان، حفظ حریم رهبری عادل و تقویت این جایگاه ،حفظ  و صیانت حریم کشور و مردم از چشم دوزی نامحرمان و بیگانگان است.

-         حد وسط و راه اعتدال وکالت پایبندی کامل به این شروط و پیمان هاست.که شکستن این پیمان ها همان و کژی و انحراف جناب نقیب همان. و این نهایت راه اوست که از حمایت و پشتیبانی و توفیق و همراهی خداوند محروم خواهد شد. و سرنوشت محرومیت از عنایت خداوند بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. و همینطور سرنوشت متعهدین بر پیمان نیز بسیار روشن است.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است ......



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 1 اسفند 1394
زمان : 21:28
با شکوه ترین نماد اسلامی در آلمان


برخی مساجد در آلمان طی سالهای اخیر ساخته شده است که به معرفی مختصری از این مساجد می پردازیم.



مسجد مرکزی

بزرگترین مسجد در شهر دویسبورگ سال 2008 میلادی ساخته شده است و این مسجد برای یک هزار و 200 نمازگزار ظرفیت دارد.

مسجد مرکزی کلن

این مسجد سال 2012 میلادی به عنوان رمز تسامح در منطقه راین افتتاح شده است.

مسجد بینتسیرگ

این مسجد سال 2006 میلادی در شهر بینتسیرگ ساخته شده و سالن نماز بخش آقایان شیشه ای و به رنگ آبی است.

مسجد نویکلن

این مسجد ترکی در داخل بوستانی قرار دارد که به سبک معماری عثمانی ساخته شده و تاریخ ساخت مسجد به مهاجرت مسلمانان به برلین در قرن هیجدهم باز می گردد.

مسجد عمربن خطاب

این مسجد سال 2008 میلادی ساخته شده و دارای چهار مناره است و سالن نماز آن از دو طبقه تشکیل شده و برای یک هزار نمازگزار ظرفیت دارد و سالنی برای برگزاری جشنها و مرکز حفظ قرآن کریم دارد.

مسجد احمدیه

این مسجد در شهر بانکوک برلین واقع شده و این مسجد نیز سال 2008 میلادی ساخته شده و برای بیش از 300 نمازگزار زن و مرد ظرفیت دارد.

مسجد فاتح در بریمن

این مسجد نخستین مسجدی است که سال 1973 میلادی در شهر بریمن ساخته شده است و دو چینی و چهار ترکیه ای وظیفه تزیین دیوارهای مسجد را بر عهده داشتند و این مسجد برای بیش از یک هزار و 300 نمازگزار ظرفیت دارد.

مسجد فاتح در شهر ایسن

این مسجد سال 1995 میلادی آتش گرفت و سال 1997 میلادی بازسازی شد.

مسجد دوسلدورف

این مسجد سال 2003 میلادی از سوی پارلمان سابق آلمان افتتاح شده است.

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، اجتماعی، ،
:: برچسب‌ها: مسجد, نماد اسلامی, آلمان,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 4 مرداد 1394
زمان : 12:18

صفحه قبل 1 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.