سخن اهل دل مگو که خطاست...

ایستایی یا تمرکزذهن!!


ایستایی یا تمرکزذهن!!

گاهی فکر می کنم ،آیا ذهن را می توان متوقف کرد به گونه ای که هرچند برای لحظاتی کوتاه از بیرون چیزی نگیرد و بده بستان خود را کلا تعطیل کند!وهیج فعالیتی نداشته نداشته باشد؟!

نکته مهم در اینجا این است که ایستایی و تعطیلی ذهن تمرین بردار نیست.

 

پاسخ بر مبنای تجربه های مکرر و مداوم منفی است.توقف و ایستایی و تعطیلی ذهن انسان (سالم ) صفر یا نزدیک به صفر است.آنچه اتفاق می افتد انتقال است . انتقال از پدیده و رویدادی به رویداد و اتفاقی دیگر.!سخن در این مقوله نیست.زیرا از بحث آن سودی نمی بریم.

 

از متمرکز شدن ذهن روی چیزی موضوعی زیاد شنیده ایم فارغ از این که علم کلاسیک و مدرسه ای چه می گوید، تجربه عملی می گوید چنین چیزی امکان دارد.یعنی تمرکز ذهن بر یک یا چند رویداد و مطلب محدود ممکن است و عملا برای ما اتفاق افتاده است. بارها اتفاق افتاده است که به میزان ارزش و اهمیتی که یک چیز برای ما دارد ساعت ها بر روی آن متمرکز شده ایم!

و گاهی وقت ها این تمرکز ذهنی آن قدر طولانی می شود که اگر کسی بیرون از حیطه علائق و انگیزه های شخصی ما باشد نیز این تمرکز را می فهمد.

 

نکته مهم این که:متمرکز کردن ذهن بر موضوع و مساله و رویدادی با تمرین و ورزش های ویژه ذهن ممکن است.

 

وبرخی نیز آن چنان دچار پرش ذهنی هستند که از تمرکز های کوتاه مدت نیز ناتوانند که البته قابل درمان است.

البته بر اساس اصلی که معتقد است، پیشگیری آسان تر و کم هزینه تر از درمان است ؛تا می توانیم با تمرین و کنترل از ورود عوامل مزاحم به ذهن جلوگیری کنیم!

 

خانه ذهن وقتی بی درو پیکر باشد و از آن به خوبی مراقبت نشود؛ هر کس و ناکسی بدون اجازه وارد می شود! گرد و غبار و دود وآلاینده های جوی ؛سرما و گرما به راحتی در آن جا خوش کرده و هر کدام به کنش های مربوط به خود خواهند پرداخت.!

 

تعجب نکنیم،حواس بیرونی ما از قبیل چشم و گوش و زبان و... پنجره هایی هستند که اگر هرگونه دلشان بخواهد ببینند و بشنوند و بگویند و هر چیزی را وارد ذهن کنند عملا خانه ذهن دیگر محل امنی نخواهد بود؛و هیچ چیزی سرجای خود قرار نخواهد داشت.مانند مغازه های سمساری که همه چیز دارند و به وقت نیاز جز سرگردانی و گیجی و اتلاف وقت و انرژی نتیجه ای عاید ما نمی شود!

 

خب! یکی از کم هزینه ترین راهها و صد البته سخت و نیازمند تمرین و عزم و اراده جدی برای جلوگیری از پرش های ذهنی و عدم تمرکز ذهن؛ کنترل این ورودی ها و باز و بست حساب شده درو پیکر و دریچه ها و و پنجره های خانه ی ذهن است.

گفتیم هرچقدر موضوع برای ما از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد و کاری که به انجام آن انگیزه و علاقه بیشتری داشته باشیم تمرکز ما بر روی آن موضوع و کار نیز بیشتر خواهد شد.

****

مثلا وقتی می خواهیم نماز بخوانیم ذهن و فکر مان خاطرات روزانه را لحظه به لحظه مرور می کند و پس از نماز متوجه می شویم که همه جا بوده ایم جز در پیشگاه خداوند!!! این خاطرات و دل مشغولی های ما مانند ویروسی است که فایل اصلی و مورد نیاز ما را دچار اختلال کرده است.!

 

به راستی چرا به هنگام انجام دادن  که یکی از بهترین کارها ی روزانه ماست اینقدر دچار پرش ذهنی می شویم؟!

شما اگر به هنگام خواندن نماز دچار پرش و عدم تمرکز ذهن نیستید! جدا خدا رو شکر رو شکر کنید و پس از این که نمازتان پایان یافت برای برخورداری از این مهم به درگاه خداوند سجده شکر بجای آورید.

اما بسیاری از مراجعه کنندگان به نویسنده و البته شخص پاسخگو! دچارعدم حضور ذهنی در نماز است.

 

به نظر شما چه کار کنیم ؟!آیا می توانیم به ذهن مان بگوییم حواست راجمع کن ! یا بیا روی نقطه ای که هستم توقف کن! می خواهم کار مهمی انجام دهم! کاش به همین سادگی بود و جناب ذهن همیشه غوغایی گوشش بدهکار این حرف ها بود.

همانطور که گفتم راهکار دادن برای حل چنین مساله ای در مرحله گفتار درمانی بسیار آسان اما در مرحله اجرا و عمل خیلی سخت است،اما باور کنید شدنی است.

امتحان کنیم! تلاش کنیم قبل از اقامه نماز حد اقل برای 40 روز این چند تمرین را انجام دهیم.

 

-        موقع وضو گرفتن از صحبت کردن با دیگران بپرهیزیم و حد المقدور دعای وضو را که امام امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه آموختند را زمزمه کنیم.

-        از گفتن اقامه قبل از شروع به نماز غافل نشویم.

-        در طول روز مراقب گفتار و رفتار خود با دیگران باشیم. و همانطور که گفتیم راههای نفوذ گرد و غبار و آلودگی های بیرونی به درون ذهن را عایق گذاری کنیم.

-        حل مشکلاتی که از عهده ما خارج است را به خدا توکل کنیم چرا که با انبار کردن در ذهن و درگیر کردن آن مشکلی خود ساخته را نیز بر مشکلات خواهیم افزود.

-        همیشه بدانیم انجام کارهای مهم دشمنان قدرتمندی دارند که دوست ندارند ما آن را درست و به موقع و بی دغدغه انجام دهیم . و دشمن همیشه حاضر و قدرتمند نماز ابلیس است. پس دشمن خود را بشناسیم و ذهن و فکر خود را با بازیگاه شیطان آسیب پذیر نکنیم.

 

و حسن ختام

ازعلّامه طباطبايی (ره) :

سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!

تا نوشتاری دیگر در پناه خدا باشید

سید 6-9-98

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 7 آذر 1398
زمان : 12:49
تکیه کلام زیبا!


 

 

همیشه وقتی که صحبتش تمام می شود و میخواهد تلفن را قطع کند می گوید:

مراقب خودت باش!

این جمله بسیار شنیده ام!

پسرم

دخترم

عزیزم

مراقب خودت باش!

مراقب خودت هستی؟!

مواظب ... من باش!

تکیه کلام و درخواست جدی یا احساسی پدر و مادرها ؛زن و شوهرها؛دوستان صمیمی به هنگام دور شدن ازفرزندشون؛ عزیزشون و کسی که دوستش دارند.

بدون اغراق و مبالغه «مراقب خودت باش! »یکی از زیبا ترین و قشنگ ترین جملات احساسی و عاطفی نسبت به یکدیگر است.شاید از سحرآمیز ترین در ادبیات محاوره ای ما ایرانی ها؛و فکر می کنم این اصطلاح با این زیبایی در ادبیات و فرهنگ های دیگر به این زیبایی وجود داشته باشد. (اگر شما معادل آن را سراغ دارید ممنون میشم آن را برایم یادداشت کنید)

مفهوم این جمله برای همه روشن است.

اما واقعا منظور گوینده اش از مراقب خودت باش؛ چی هست؟

یعنی چی مراقب خودم باشم؟

مثلا برای کسی که بیمار است و دور از فرد گوینده این جمله! یعنی داروهات رو سر وقت و طبق دستور پزشک بخور؛خوب استراحت کن؛ و به خورد و خوراکت برس و توجه کن و...

برای کسی که سالم است اما میخواهد مسافرت سیاحتی تفریحی برود؛سربازی برود؛دانشگاه برود، و...

یعنی به خورد و خوراکت برس،غذای سالم بخور،خوب استراحت کن، ، زیادی از خودت کار نکش ،خودت رو خسته نکن ؛به تفریح و ورزش خودت توجه کن ؛خلاصه همه عواملی که می تونه در سلامتی ات موثر باشه رو بکار بگیر و در شرایط مختلف ازشون استفاده کن. و از عوامل خطر و آسیب زا بر حذر و دور باش! خلاصه اش اینه که مواظب خودت باش .....

با کمی گذر از ریز بینی ها معمولا انتظار از گفتن جمله ی: مراقب خودت باش تقریبا همین هاست.

... خوشحالم که روزی چند بار با زبان شیرین و دل مهربانت این جمله را بر جان و دلم می ریزی و محبتت را نثارم می کنی.

 

... یکی دیگر از عزیزترین عزیزهای هستی که هیچ وقت از تو دور نمی شود که اگر تو هم دور شوی او بی دریغ به تو نزدیک می شود .و خودش مراقب من است،هر لحظه ؛اینجا و آنجا و همه جا ؛مدام و بی وقفه؛ وفرشتگانی را نیزدر خدمتم قرار داده است که مراقب و محافظم باشند.(موضوعی که فکر و ذهن بسیار با آن بیگانه است و در محاسبات روزانه و زندگی ام برای آن ردیفی باز نکرده ام!)

و علاوه آن عزیز عزیزان از من نیز میخواهد مراقب خودم و خانواده ام وجامعه ام باشم.!

قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ (تحریم.6)

شایسته ترین فرد به حفظ انسان، خود انسان است.(زیبایی جمله مراقب خودت باش از اینجا معلوم می شود که انسان آفرین هم بر آن مهر تایید می زند)

عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ  لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ(مائده.105)

و اما اگر عزیز عزیزان هستی از من می خواهد مراقب خویش باشم او از من نمی خواهد خوب بخورم که میخواهد درست بخورم،پاک بخورم و حلال بخورم، او جسمم را مرکب روحم می خواهد .مراقبت از جسم و تن در اندازه ای که روحم را از پرواز باز ندارد.مراقبتی همه جانبه می خواهد تا واقعا سالم بمانم و به سلامت به مقصد و مقصود برسم.

مراقب خودم باشم یعنی:

رهزن و رهبر را درست تشخیص دهم و رفیق و همراه راه زنان دوست نما نگردم

گناه را سم بدانم و ببینم هرچند در لایه های انباشته از شیرینی و شکلات پیچیده شده باشد

روح خدایی ام را به اسارت خاک و آتش درنیاورم

خلاصه به تعبیر استاد فرزانه ام ؛نه بیراهه بروم نه راه کسی را ببندم

و نیز تو ای دلدار و یار و همراه ای کاش لحظه ای که می گویی «مراقب خودش باش!» خدایی بگویی و بخواهی مراقب خودم باشم.

بگویی؛مراقب باش انسان باشی

مراقب باش خودت را به هرکس نفروشی

و مراقب خودت باش.....

سید 24-5-98



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 24 مرداد 1398
زمان : 12:11
آدم معمولی!


آدم معمولی!

انسان های بزرگ و سرنوشت ساز شناخت شون خیلی سخته ،و کشف و دریافت شون بسیار دشوارتر.چرا که که آدم های معمولی که سرشون در شش و چهار زندگی معمولی شون هست میخواهند بانسبت موقعیت های محدود و کوچکی که ابعاد وجودی شون دارد سر از کم و کیف زندگی آن انسان بزرگ دربیارند و او رابشناسند.! و به همین میزان بلکه وسیعتر عقل و دلشون هم به درک و دریافت آن بزرگ و ابر انسان قد نمیدهد.

یکی از دلایلی که در طول تاریخ آدم های معمولی نتونستند ارتباط سازنده و موثر و راهگشایی با ابر انسان های جهان هستی داشته باشند این بوده که نخواستند از موقعیت محدود حیات معمولی(زندگی نباتی و حیوانی)خودشون پا رو فراتر بگذارند و اندکی خودشون رو به تجربه ای فراتر یعنی زوایای دست یافتنی زندگی انسان کامل نزدیک کنند.

اینجاست که انسان کامل کوی به کوی و دیار به دیار برای شناساندن حقیقت حیات ،خود را به ما نزدیک می کند. نزدیک و نزدیک تر.آن گونه که حضورش را در می یابیم .

قصه قصه منِ معمولی و اوکه بزرگِ بزرگ ِ بزرگان و صدر نشین جماعت صدر نشینان عالم انسانیت و حیات معقول است.همو که به بهانه سالروز پیدایشش در عالم معمولی ها قلم به رقص آمده است و هزاران دریغ و آه که ساز دلم ناموزون و بسی رقص قلم ناموزون تر.

همه عالم و آدم از صدر نشین اول تا او که صدر نشین اول و آخر است گفته اند:

چون موعود بیاید زمین پر از عدل و داد کند پس از آن که جور و ستم آن را پر کرده باشد.

و اینک چگونه قلم موزون باشد که صاحب آن را نه وزنی است و نه بهایی! خود می دانم و خودمان می دانیم.!!

 

آقای من! "و اگر بگویی آقای تو نیستم" جق من است

بوی ستم این آدم های معمولی دنیای معمولی های دور از دل و اندیشه مشام خودشان را هم می آزارد.!!

به حرف و شعار و ترانه و سرایش که نیست.

چگونه از تو بگویم که ابزار گفتار نیز چون دیگر ابزارهای قدرت آدم معمولی بسی آلوده به جور و ستم بر خویش و مردمان است.!؟

پس سخن کوتاه بایدوالسلام

 

 

پ.ن: مقصود از آدم معمولی آدمی است که جز خور و خواب و شهوت در اندیشه وانگیزه و رفتار ندارد.

 

 

2292966.jpg?ts=1486462047399



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397
زمان : 23:35
من و اتفاقات تلخ!


آدم ها و سختی ها

 

و اما من همین که با اتفاق و حادثه تلخی رو برو میشم داد و فریاد راه می اندازم و به زمین و زمان بد و بیراه میگم.و به همه چیز و همه کس  حتی خدا بدبین میشم.

جاوید ،با دیدن و رویارویی با سختی و مشکل دنبال علت و دلیل درونی و بیرونی میرود وسعی می کنه خودش به تنهایی با استقامت و پشتکار سختی ها رو تحمل می کنه و سهم عوامل درون زا و برون زای اتفاقات رو بررسی می کنه و به دنبال راه حل های منطقی و خرد مندانه بر میاد.و با زبان دل میگه من سعی خودم رو می کنم اما،بی شک حکمتی هم در کار آفریدگار مهربان وجود داره که من از آن بی خبرم.

سلمان، آدم عجیبیه! همه رو شگفت زده می کنه ،او در برابر ناملایمات و بی مهری های روزگار زبان و دل سپاسگزار هم دارد گویا خود را همواره خودش رو در حضور معشوق و محبوب می بیند و زبان جان و دل و پیکرش میگه: هرچه آن خسرو کند شیرین بود- هر چه از دوست رسد نیکوست.

و اما فاطمه، او آه و ناله نمی کنه،داد و فریاد محاله،بدگمانی و مشکل رو به سوی دور و نزدیک و خدا پرت کردن اصلا و ابدا.حکیمانه حکمت فرمانروای حکیم هستی رو دربست قبول می کنه و سپاس و ستایش محبوب در بحرانی ترین لحظه ها خوراک انرژی زای سراسر وجودشه، گویا با همه وجود پذیرفته است که : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

فاطمه ! همه اشکالات و کاستی های خود را در بروز درد و رنج ها می پذیرد سهم دیگران را دریاوار در خودش هضم می کند و عاشقانه خود را در میدان سختی ها می اندازد و به سراغ ناگواری ها می رود تا با پله های سخت کوشی و حکمت پذیری و توکل و شکیبایی و خردورزی نردبان کمال خودرا به بام حقیقت و بختیاری برساند.

دوست من! شما در کدام طیف قرار داری

ارزیابی و حسابرسی پایان سال من و تو چگونه است!

 

پ.ن:

فرهنگ مومنانه"  و انسان مؤمن نه بابت از دست دادن چیزی اندوهگین می‌شود  و نه وقتی امکانات و نعمت به او می‌رسد فرحناک می‌گردد."لکیلا تاسواعلی ما فاتکم ولاتفرحوا بما اتاکم "(قران کریم- حدید 23)"

- در سوره 94 قرآن یعنی سوره انشراح تامل کنیم

بنام خداوند بخشنده و مهربان

 

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (1) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟!(2) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد!(3) و آوازه تو را بلند ساختیم!(4) به یقین با (هر) سختی گشایشی است!(5)(آری) مسلماً با (هر) سختی گشایشی هست،(6) پس چون از نماز و طاعت پرداختی برای دعا همت مصروف دار ، (7) و به سوی پروردگار خود همیشه متوجه و مشتاق باش! (8)

معنی آن باشد که بستاند ترا                        بی نیاز از نقش گرداند ترا

معنی آن نبود که کور و کر کند                    مرد را بر نقش عاشق‌تر کند

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 20 اسفند 1396
زمان : 11:1
روزهای خدا یعنی چه!!


 

روزهای خدا یعنی چه!!

همه روزها روزهاى خدا است، ولى در عين حال" ايام اللَّه" به ايام مخصوصى اطلاق شده است. چرا كه نشانه اهميت و عظمت آن است.

اين تعبير فقط در دو مورد از قرآن مجيد آمده كه در ذيل اشاره مي شود، ولي در احاديث اسلامى" ايام اللَّه" به روزهاى مختلفى تفسير شده است، از جمله در تفسير على بن ابراهيم آمده كه ايام اللَّه سه روز است روز قيام مهدى (ع)، روز مرگ و روز رستاخيز (1)

اول - و لقد ارسلنا موسي بايا تنا ان اخرج قومك من الظلمات الي النور و ذكرهم بايام الله: ( 2) ما موسي را با آيات خود فرستاديم و دستو داديم قوم خود را از ظلمات به نور بيرون آر ،و ايام خدا را به آنها متذكر شو.

دوم - قل للذين آمنو يغفر وا للذين لا يرجون ايام الله : ( 3) به مؤمنان بگو: «كسانى را كه اميد به ايّام اللَّه [روز رستاخيز] ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى‏دادند جزا دهد.»

به هر حال در اين دو آيه «ايام » به« الله» اضافه گرديده است شك و ترديدي وجود ندارد كه در اين گونه اضافات رمز و رازي نهفته است. مفسران در تفسير واژه «ايام الله» ديدگاه هاي گوناگوني داشته و احتمالات مختلفي را بيان كرده اند:

- بعضي گفته اند: «ايام الله» اشاره به روزهاي پيروزي پيامبران پيشين و امت هاي راستين آنها مي باشد، كه بر اثر شايستگي آنها انواع نعمت هاي الهي شامل حالشان گرديد. عده اي ديگر گفته اند: واژه ي فوق اشاره به روزهايي است كه خداوند اقوام سركش را به زنجير عذاب كشيده طاغوت ها را با يك فرمان دايره هستي ساقط كرده است. جمعي ديگر از مفسران معتقدند كه «ايام الله» اشاره به هر دو قسمت مي تواند باشد. نظر مفسران هر چه كه باشد اضافه «ايام» به «الله» اشاره به روزهاي سرنوشت ساز و مهم در زندگي انسانها است كه به خاطر عظمتش به نام الله آراسته و اضافه گرديده است.

با اين بيان مي توان اين نتيجه را گرفت كه اگر قوم يا ملتي به خاطر اين كه يك نعمت بزرگ الهي شامل حال آنان گرديده، يا مجازات دردناك الهي دامنگير ملتي سر كش و طغيانگر شده است، در هر دو صورت شايسته تذكر و ياد آوري است. همان گونه كه در سطور فوق گذشت شك و ترديدي وجود ندارد كه مراد از «ايام الله» ايام مخصوصي است و انتساب ايام مخصوص به خداوند سبحان با اين كه همه ايام و موجودات از آن اوست به خاطر حوادثي است كه در آن ايام مخصوص به وقوع پيوسته است با فرماني از فرمان هاي خدا در آن تحقق يافته كه در ديگر ايام چنين تجلي و ظهوري رخ نداده است. (4)

پي نوشت:

1. تفسير نورالثقلين، عروسى حويزى عبد على بن جمعه، ناشر انتشارات اسماعيليان، قم، سال 1415 ق، نوبت چهارم، ج 2، ص 526.

2.ابراهيم(14)، آيه 5.

3. جاثيه (45)، آيه 14.

4. قاموس قرآن، قرشى سيد على اكبر، ناشر دار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1371 ش، نوبت 6، ج‏7، ص281، تفسير نمونه، مكارم شيرازى ناصر، ناشردار الكتب الإسلامية، تهران، سال 1374 ش،نوبت اول،ج‏21، ص 246و تفاسير ذيل اين دو آيه مثل الميزان و مجمع البيان.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 21 بهمن 1396
زمان : 21:53
فاصله!



از راهی که می رویم تا راهی که باید برویم فاصله هاست. گاه از آنچه می بینیم تا آنچه باید ببینیم تفاوتی بسیار است. تا ملاک انتخاب آن راه و آن دیدنی چه باشد!ونیز تا مقصد و مقصود چه باشد!
آدمی بر اساس مقصد و مقصودی که با انتخاب نوع بینش و نگرش خویش انتخاب کرده است گرایش ها در او شکل می گیرد ،تصمیم می گیرد،از درون یا بیرون حرکت می کند و دست به رفتار و عمل می زند.
برخی دست به ساده ترین گزینش می زنند و نمای بیرون زندگی به عنوان مقصد انتخاب می کنند.
برخی زاویه دید را اندکی بازتر می کنند و به لایه های میانی آن می رسند
و چالاک مردانی پیچ و خم ها را در می نوردند و اگر چه نیک می دانند به ژرفای اقیانوس حیات نخواهند رسید اما به خوبی می دانند که دایره حیات آدمی بسیار وسیع تر از آن چیزی است که دنیاگرایان مست چشم و خط و خال و ابرو و حور و قصور و شهرت و شهوت و مکنت و ثروت خود ،جان و دل باخته آنند و ساده دلان را به آن فرا می خوانند.!
آنان به جوانی می مانند که در سودای تنومندی تن و سلامت جسم وزنه ای نا مناسب در دست گرفته و نامناسب تر آن که برای دوره ای دراز تنها با یک دست تمرین می کند و هر روز ساعت ها خودرا به آن مشغول می کند.!!
در این میان بسیار اندکند چابک سواران گردونه حیات معقول که با اندیشه ای فربه و برافراشته مجموعه زندگی را رصد می کنند ومی پیمایند.



---------
شهر ما امروز از روزهای پیشین اندکی سرد تر بود کارمندان دولت با مجوز مقام ارشد استان با یک ساعت و نیم تاخیر در ادارات حضور یافتند.
نه برفی بود و نه سرمای طاقت فرسایی البته برای ما نسل فسیل شده نظام اداری
و صد البته بر اساس گزارشات عینی برای کارمندان همیشه متوقع دولت فخیمه!ضخیمه! بسیار هم سرد بود.(نظر شخصی بود به کسی بر نخورد)
با این رویکردها ره به جایی نخواهیم برد.
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو/تو ابرو،او اشارت های ابرو(نظامی گنجوی)
خدایش رحمتش کند، پسندیده گفت(سهراب سپهری
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 9 بهمن 1396
زمان : 19:53
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز!


 

 

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم



:: موضوعات مرتبط: تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1395
زمان : 20:26
گامی برای عروج!


چه کنیم تا نمازهایمان معراج مؤمن باشد؟

در کتاب های اسرارالصلاة ملاحظه فرمودید که می گویند: معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛ با مسح پا هم عرض می کند خدایا هر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم هر اقدامی که مرضیّ تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها تطهیر می کنم تا به زیارت تو بیایم گفتند معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.

حال اگر کسی بعد از گذشت مدتها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد او را تطهیر می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛ اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود «الصلاة معراج المؤمن».

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی

 

entezam.فلسفه نماز.mp3

02.entezam.تفسیرنماز.mp3



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 14 فروردين 1395
زمان : 22:46
نماینده!
| ادامه مطلب...

 

 

 

نماینده یعنی همان فرد گزینش شده من و شما برای مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری. افرادی که با آنان پیمانی متقابل می بندیم .پیمان و میثاقی دو سویه.ما به آن ها رای می دهیم .آن ها را وکیل خود قرار می دهیم .وکیل فراتر و فروتر از شروطی که موکل در نظر گرفته است کاری انجام نمی دهد.

می خواهم به عنوان یک مسلمان بر اساس تنها یک آیه از قرآن شروط لازم خود را برای فردی که وکیل من در مجلس خواهد بود بنویسم.

 

 

 

 

"و خدا از پسران یعقوب نبی و قوم ورهروان او پیما ن گرفت . و از میان شان دوازده نفر را به عنوان نقیب و نماینده ی دیگران برگزید و بر انگیخت.خدای به آن نمایندگان و نقبا گفت من شما را همراهی می کنم و با شما هستم اگر:

-          نماز زا اقامه کنید

-         زکات بپردازید

-         به رسولان و فرستادگان من مومن باشید

-         یاری گر و حامی رسولان من باشید

-         نیازمندان را برای خدا فراموش نکنید

در صورت تحقق این شروط علاوه بر همراهی شما عیوب و زشتی های شما پوشش می نهم و می بخشم.و شما را در بهشت خویش منزل می دهم.

اما چنانچه پس از این پیمان ،آن را بشکنید و کفر ورزید و حقیقت این پیمان بزرگ را بپوشانید، بدانید که از مسیر مستقیم منحرف خواهید شد."

سخن بسیار روشن است.نقیب کسی است که از آنچه در جامعه وجود دارد تحقیق و تفحص کند.او نخبه است.آگاه است. از احوال و وضع مردم زمین و زمانه خویش مطلع است. او کسی است که به موجب این وکالت بر اسرار کشور آگاهی می یابد و به اسرار نظام نفوذ می کند.بنابر این از جایگاه و نقش بسیار تاثیرگذاری برخوردار است.

این نقیب ونماینده باید فارغ از ساختارهای ذهنی خویش و اما اگرهای این و آن به موضوع وکالت بیندیشد و برای اجرایی و عملیاتی شدن مفاد پیمان نامه همه تلاش خویش را به کار گیرد.

-         سطحی و قشری نگری موضوعات ازسوی جناب نماینده برای کشورو مردم سم مهلک است. او باید نگاه و نگرش جامع به مسائل کشور داشته باشد. همه حوزه های فرهنگی،اعتقادی،اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به مثابه یک پازل ببیند. بیهوده نیست که از خداوند از میان گروه انبوه بنی اسرائیل تنها دوازده نفر را برمی گزیند. روشن است که همگان برای نمایندگی حق و حقیقت شایستگی لازم را ندارند.

-         علاوه بر این که نقباء و نمایندگان را به لحاظ بعد زمانی محدود وکالت می دهم و او نمی تواند و شاید نتواند مادام العمر شرائط نمایندگی جامعه را داشته باشد. از جنبه های فکری و عملی نیز مطلق نیست. او نقیب و نماینده و صاحب نفوذ منِ مسلمان در جامعه و سرنوشت میلیون ها مسلمان است.

بر اساس آیه دوازدهم سوره مائده،جناب نقیب و نماینده شما

-         نسبت به حفظ و نگهداری وتقویت باورهای مردم پیمان نوشته ای که قرآن و قانون اساسی است را پذیرفته ای.اگر دل بستگی به احیای فرهنگ اسلامی و ایرانی نداری برو کنار خدا نگهدارت. (لئن اقمتم الصلاه... نماز شاه بیت غزل فعالیت های فرهنگی نظام اسلامی و به عنوان نماد و سمبل دین مطرح است)

 

-         شما نسبت به معیشت جامعه و اقتصاد مقاومتی به خصوص رفع تنگناهای معیشتی طبقات متوسط به پایین جامعه مسئولیتی مضاعف و صدچندان داری.اگر برای اخذ موافقت های اصولی و رانت های گوناگون راه میخانه ای را پیش گرفته ای برگرد. که محتسب این بارتنها قوه قضائیه  نیست که مردم و خدای مردم لبالمرصاد است.(و آتیتم الزکاه ... و اقرضتم الله قرضا حسنا...)

 

-         باور اساسی به زیر ساخت های اعتقادی و دینی یکی دیگر از مفاد پیمان نامه الهی بین من و توست. یادت نرود یک زمانی که پای مبارک به مجلس رسید غوغا سالاری های سیاسی و حزبی شما را فراموش کار نسازد.(یادمان است که برخی زمانی آوازه ایمان و باورشان به امام ره و سپس به رهبری گوش فلک را کر کرده بود و الان کجا هستند و چه می کنند!!.)

 

-         "وعزرتموهم " یکی از مهمترین مفاد پیمان نامه وکالت شما دلدادگی است. آقای نقیب یعنی همان نماینده باید دل شما در گرو فرامین رهبری نظام باشد نه تنها زبانتان، حفظ حریم رهبری عادل و تقویت این جایگاه ،حفظ  و صیانت حریم کشور و مردم از چشم دوزی نامحرمان و بیگانگان است.

-         حد وسط و راه اعتدال وکالت پایبندی کامل به این شروط و پیمان هاست.که شکستن این پیمان ها همان و کژی و انحراف جناب نقیب همان. و این نهایت راه اوست که از حمایت و پشتیبانی و توفیق و همراهی خداوند محروم خواهد شد. و سرنوشت محرومیت از عنایت خداوند بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. و همینطور سرنوشت متعهدین بر پیمان نیز بسیار روشن است.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است ......



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 1 اسفند 1394
زمان : 21:28
حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس


هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد

خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد

***************

حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید

***************

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ.» مائده:6.»

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به(عزم) نماز بر می خیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاها را تا برآمدگی مسح کنید.

... و سخنی کوتاه در رمز و راز مسح

معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم  و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛  با مسح پا هم عرض می کند خدایاهر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم  هر اقدامی که مورد رضایت و خشنودی تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها پاک می کنم تا به زیارت و دیدار تو بیایم . معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.

**********************

... و سخنی کوتاه در اثربخشی نماز

 اگر کسی بعد از گذشت مدت ها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.

نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان  به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد انسان را تطهیرو پاکیزه می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد و نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛  اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب  و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود  الصلاة معراج المؤمن»



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : جمعه 16 بهمن 1394
زمان : 21:58
نشونه ها رو گم نکن!


بعضی وقت ها از روی لطف

یا از روی تنبیه

یا از روی مجازات

نمی دونم!

نباید هم بدونم!

نشونه هایی سر راه بعضی آدم ها قرار می گیره.

شاید شما هم کم و بیش دیده باشید!

وقتی داشته هایی که کریم کرامت کرده رو کم می شمریم

یا نادیده ش می گیریم

یا پرخاش می کنیم که چرا و چنین!

یهویی دچار قحطی ش میشیم!

نمی دونم چه جوری و با چه ترفندی گم میشه

از دستمون لیز میخوره

خلاصه از دستش میدیم

به همین سادگی!

و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.

شخصا تجربه کردم

شما چی؟

چیزهای زیادی داریم

مراقب نفس اماره باشیم به ناسپاسی فرمان مون نده.

مراقب باشیم.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 13 بهمن 1394
زمان : 23:2
شیرین ناز!


 

به بهانه اربعین

اربعین تنها و تنها برای حسین علیه السلام است.

و در میان مسافران اربعین زینب سلام الله علیها حال و هوای دیگری دارد.

چهل روز درد و رنج  و صبوری و بردباری

لیکن اینک بیش از همیشه دردی جانکاه روح و جان بانو را می آزارد.

در دیدار تازه اش با حسین علیه السلام چگونه بگوید "شیرین ناز" ت را در شام گذاشتم و خود اینک نزد تواَم!

...................

زینب خواهرم آمدی ! خوش آمدی

زینب مهربانم ،رسول مهر و قهر عاشورا

وی رها از خود چو مادر محو یار

سرو قد قامت به هنگام نماز

آه! زینب

ای ستیغ صبر بر کوه خرد

بازگو تو خود حدیث هجر و درد

بازگو از شوکران درمحفل نا مردمی

بازگو از خنده مستانه جهل و ستم

در میان کوچه های شهر درد و غم

زینبم!

کاروان سالار صبر و استواری بازگو

بازگو ای ناخدای صبر و حلم

بازگو خواهر تو ای اوج شکیب

کو سه ساله نازنین من بگو

راستی باز گو از شهر ستم

از خرابه

بازگو با من چه شد دردانه ام

آن شبیه مادرم، شمع شب کاشانه ام

آه زینب!

قصه سیلی زدن بر یاس چیست!

زینبم!

روی ماه گل چرا نیلی شده

قصه پرواز چیست

قصه معراج "شیرین ناز"چیست

 

جان خواهر!

ای دیده و دل ، تمام هستی ام

آن نگاهت تیغ حلمم را ربود

قصه پرواز

قصه معراج، شرح عشق توست

یاس هم در آرزوی وصل توست

نکته گویم،یک اشاره

ریشه صبر و شکیبم سوخت سوخت

شرح عشق یاس دهانم را به دوخت

حسینم!

بود او ققنوس خوش آواز عشق

او به شوق وصل تو پرواز کرد

زد پر و بالی برایت ناز کرد

آشیانش بود آن آغوش مهر

با تو بودن به ز افلاک سپهر

**********

دلنوشته ای از سید در ده سال پیش فروردین 84

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، فرهنگی، ،
:: برچسب‌ها: اربعین, امام حسین, زینب صبور,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 11 آذر 1394
زمان : 14:10
السلام علیک یا ثار الله


 

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز محبوب حسین علیه السلام!

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورُ اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ وَآتَیْتَ الزَّکوةَ وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَیْتَ عَنْ الْمُنْکَرِوَاَطَعْتَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ حَتّى اَتیکَ الْیَقینُ .

صورت را و همه وجود خویش را از هرچیز و هرکس و هر سمت و سو و جهت برمی گردانیم و با همه دل رو به سوی کربلا می کنیم وبا زبان و دل به مولایمان حسین علیه السلام"سلام"می کنیم.

زیارت وارث را بارها خوانده ایم و می خوانیم و دل به آن داده ایم. با درنگی کوتاه در فرازی از زیارت "وارث"(1)می بینیم که زائر و عاشق حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام با سلام و درود بر پیام آوران و سفیران نام آور الهی از قبیل آدم، نوح، ابراهیم، موسی ، عیسی و رسول اعظم محمد مصطفی صلی الله علیه و آله با عمق جان خویش عشق و محبت خود به آنان که تجلی خداوند در زمین هستند به گفتگو با حسین علیه السلام می پردازند، حسینی که آنچه خوبان همه دارند در او جمع است و او وارث همه باورها و ارزش ها و رفتارهای الهی همه آنان از آدم علیه السلام تا خاتم صلوات الله علیه است.

"أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ و...."

گواهی رسای عاشق و دلداه مکتب امام حسین علیه السلام  به پای بندی و تعهد امام شهید علیه السلام به  پنج موضوع کلیدی و پایه در مجموعه ی دین یعنی اقامه نماز ، پرداخت زکات، اقامه دین با انجام فریضه بی بدیل امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و مبارزه با دشمنان حق و حقیقت ،بیانگر این است که حسین علیه السلام همه ی دین است . زیرا دینداری کامل به معنای واقعی تنظیم همه این روابط بر مبنای آموزه های وحیانی در زندگی است .اگرهمه این فرائض کالبد و پیکره دین به شمار آیند. انسان کامل ولی الله الاعظم_امام حسین علیه السلام_ روح این  پیکر است.

نیاز به توضیح نیست که دلداه و عاشق امام حسین علیه السلام می داند که حفظ قالب و روح باهم می تواند حیات بخش باشد. نماز با امام حسین، عشق به امام حسین در کنارانجام واجبات،  محبت به حسین در رسیدگی به محرومان جامعه و توجه به انفاق و زکات.در کنار عشق و محبت به حسین . جهاد و مبارزه با اعتقاد به ولایت و محبت به ولایت انسان کامل یعنی امام شهید علیه السلام در کنار جهاد و مبارزه.هرکدام بدون دیگری ناتمام  و ناقص است.

ارزنده ترین آموزه های عاشورا

یکی از مهمترین و زیباترین درس های عاشورا که به عنوان طرح جامع بندگی باید از آن یاد کرد پیاده کردن دستورات الهی در هر حال است.

درس صداقت و روراستی با مردمانی که با او همراهند. شب عاشورا بدون لاپوشانی می گوید با من بمانید سرنوشتتان جز شهادت و کشته شدن نخواهد بود.

درس مساوات و برابری آنگونه که پیکر غرقه به خون جوان دلبند خویش را در آغوش می کشد با غلامی بی نام ونشان سیاه چرده همان می کند.

درس مهرورزی و خیر خواهی برای کسانی که برای به بند کشیدن او شمشیر کشیده اند  آنچنانکه با سپاه حر مهربانانه برخورد کرد و نه تنها سپاهیان را که چهارپایانشان را سیراب نمود.

و عالی ترین درس در مکتب عاشورا، نماز و نیایش و ارتباط عاشقانه امام حسین علیه السلام با خداوند در سخت ترین شرایط و موقعیت هاست.

به راستی ما شیعیان عزاداری که محبت به مولایمان حسین هرروز و شب ، در سرما و گرما،در آسایش و سختی و در هر شرایطی  ما را به تکایا و حسینیه ها و خیابان ها کشانده است با نگاهی عمیق تر این درس را بررسی کرده ایم.؟! مگر نه این است که امام حسین علیه السلام را الگوی عملی و مدل زندگی سعادتمندانه خود می دانیم؟ مگر نه این است که نتیجه طبیعی محبت واقعی فرمانبری و اطاعت از محبوب است؟ امامی که خود محبوب  و عشق ماست خود محبوبی بی همتا دارد که در شدیدترین بحران ها و سخت ترین مشکلات  نیز سخن گفتن و معاشقه ی با او را از دست نمی دهد. اصلا همه سختی ها ورنج های که متحمل می شود برای آست که مردمان را با محبوب خود رفیق سازد و آنان را از بند نارفیقان برهاند. حسین علیه السلام همه قهر و خشم و صلح و مهرش برای خداست.

گرچه همه نفس کشیدن ها و رفتارهای امام و ولی الله الاعظم عبادت و بندگی است. اما امام به آنچه محبوب ازلی و بی همتا  واجب کرده است  به عنوان هدیه های الهی می نگرد .نماز که تجلی عشق ورزی به خداوند مهربان است را عشق و محبوب خود می داند.

او به دوستان و هوادارانش می آموزد که انجام دستورات خداوند بهانه بر نمی دارد. و عشق به خود او نیز بهانه برای بی توجهی به خواندن نماز نیست.!

فرصتی برای نماز و نیایش با محبوب

ناگهان دشمن در عصر تاسوعا آهنگ حمله می کند. و امام برادرش عباس را به سوی آنان می فرستد تا فردا مهلت دهند."اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلى غُدْوَة وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلِّىَ لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعُوهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِسْتِغْفارِ."

نزد آنان برگرد، چنانچه توانستى از آنان بخواه که جنگ را تا سپیده دم فردا به تأخیر بیاندازند و یک امشب را مهلت بگیر، تا در این شب به درگاه خداوند نماز بگذاریم و به راز و نیاز و استغفار بپردازیم. خدا مى داند که من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم.(2)

عنصر راز و نیاز و اقامه نماز در جای جای نهضت امام برجسته است. و نمونه ای بارز از این عشق ورزی در ظهر عاشورا به اوج می رسد. نمازی که برای اقامه آن دوتن از یاران بزرگوارش شهید می شوند.(3) . به هنگامی که بوی خون و عشق به دنیا سپاه یزید را مست و دیوانه کرده است ابو ثمامه صیداوی به خورشید سوزان صحرای داغ کربلا می نگرد و در حالی که عرق از سر و رویش می ریزد خدمت امام می آید ،سلام می کند و در کمال عشق و ادب می گوید : قربانتان شوم وقت نماز است و می خواهم آخرین نماز زندگی ام را با شما بجای آورم. امام شمشیر در نیام می کند و مهربانانه دعایش می کند "نماز را به یادمان آوردی ،خداوند تورا از نمازگزارانی که به یاد او هستند قرار دهد." و سعید بن عبدالله حنفی،(4) سینه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و یاران او قرار داد تا نماز بخوانند .زخم‌ها ی فراوانی بر بدن او وارد می شود و او درحالی که دیگر نمی تواند روی پای خود بایستد، بر زمین می افتد. دشمن را چنین نفرین می گوید«خدایا! ایشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت دور گردان و پیامبرت را از طرف من درود فرست و این درد و زخمی را که به من رسید به او ابلاغ فرما؛ که هدف من در این کار یاری فرزند پیامبر تو بود»، آن گاه روی خود را به سوی امام حسین علیه‌السلام کرد و عرض کرد «اَوفیتُ یَابنَ رَسُولِ الله»؛ «یعنی آیا به عهد خود وفا کردم؟»

امام حسین علیه السلام فرمودند: «نِعَم اَنتَ اَمامِی فِی الجَنَّهِ»؛ آری! تو در بهشت پیش روی من هستی، به دنبال این سخن بود که روح از بدن او پرواز کرد و در بدن او سیزده تیر مشاهد کردند و این غیر از زخم‌ها و ضربه‌های بود که بر او وارد شد بود.

امام و یارانش در حالی که حتی برای لحظه ای هجوم و حمله ی دشمن متوقف نشد، نمازرا زیر رگبار تیرهای همه جانبه آنان اقامه کردند.

آیا امام حسین علیه السلام نمی توانست نماز را در خیمه اقامه کند.نماز را فرادی و به تنهایی اقامه کند. سی تیر در یک نماز دورکعتی به سویش پرتاپ می شود ودرمعرض آماج تیرها و اهانت های دشمن قرار می گیرد اما نماز را با قیمت جان خویش بر پای می دارد.!آیا جز این است که نمازبه عنوان ستون ساختمان دین باید همواره استوار و پابرجا بماند.

در هر نفسش سوز و گداز است حسین‌

سرچشمه هر راز و نیازی است حسین‌

می‌خواند نماز آخرین را در خون‌

یعنی که فدایی نماز است حسین‌

و چه زیباست که ما عزاداران سرور شهیدان (5)و سید جوانان اهل بهشت (6)لحظه ای بیندیشیم و از خود امام حسین بخواهیم لحظه لحظه عزاداری ایشان بیشتر ما را به ایشان و رفتار ایشان نزدیک کند.از خدای حسین علیه السلام توفیق طلب کنیم تا ظهر عاشورا که او و یارانش در برابرشمشیرها و نیزه های برهنه و عربده های پسر سعد پسر ذی الجوشن به نماز ایستاد و نماز را اقامه کرد، ما نیز به او اقتدا کنیم.

روز عاشورا با وضو و طهارت قلبی و با حالتی محزون (7)مانند یتیمی پدر مرده از خانه بیرون آییم و با صلای موذن در هرجا که هستیم همراه با جماعت مومنان تکبیر عشق به خدای او سردهیم.و به یاری حق آن گونه با امام حسین علیه السلام عهد ببندیم که هیچ چیز و هیچ کس مانع نماز اول وقت ما در هیچ زمان و مکانی نشود. ان شاء الله

پیوست ها:

(1)کافی، ج۴، ص۵۷۴-سید بن طاووس این زیارت را با چند واسطه از جابر جعفی و او از امام صادق(ع) نقل کرده است.

(2)عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص389.

(3)ابو ثمامه از جمله شخصیّت های مهمّ کوفه و مسئول بیت‌المال و خرید اسلحه برای مسلم بن عقیل بوده است، او گفت دوست دارم نماز بخوانم و شهید شوم و در آخر هم هنگام اقامه نماز ظهر مقابل حضرت اباعبدالله علیه‌السلام قرار گرفت و شهید شد.

(4) سعید بن عبدالله حنفی از بزرگان شیعه و از مردان شجاع و عابدان کوفه بود. او کسی بود که در مرتبه سوم نامه های اهل کوفه را برای امام حسین علیه السلام به مکه برد و پاسخ امام را برای کوفیان بازگرداند. هنگامی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد و در منزل مختار ساکن شد، سعید از اولین کسانی بود که حمایت خود را از امام حسین علیه السلام اعلام کرد و گفت که آماده است تا جان خویش را در راه یاری‌اش فدا کند.مسلم بن عقیل نامه‌ای برای امام علیه السلام نوشت و باز به وسیله سعید به مکه فرستاد. سعید بن عبدالله با کاروان حسینی به کربلا آمد، در شب عاشورا با سخنانی زیبا حمایت خود را از امام حسین اعلام داشت، و در روز عاشورا به شهادت رسید. ابصار العین، ص 125.

(5) روی عن رسول الله صلی الله علیه و آله:" انه سیدُ‌الشُّهداء مِن الاوَّلینَ و الاخِرینَ فِی الدُّنیا وَ الاخرةِ ، وَ سیِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّةِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِینَ" ابن‌قولویه، کامل‌الزیارات، ص148؛ مجلسی، بِحار الأنوار، ج 44، ص 238.

(6) تمیمی دارمی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، ج 15،‌ ص 413، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم،‌ 1414ق. 

(7) امام رضا(ع) فرمودند: «هر کس روز عاشورا به دنبال انجام کارها و حوائجش نرود، خداوند حوائج دنیا و آخرت او را برآورده می سازد و نیز اگر کسی روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دهد، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت را روز شادی و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشمانش به دیدار ما روشن خواهد شد. لیکن اگر کسی روز عاشورا را روز برکت و کسب و کار قرار دهد و برای خان اش چیزی در آن روز ذخیره کند آنچه ذخیره کرده برکت نخواهد داشت.» عیون اخبار الرضا به نقل از آشنایی با قبله هفتم



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، فرهنگی، ،
:: برچسب‌ها: نماز و امام حسین،نماز عاشورایی،ابوثمامه صیداوی،سعیدبن عبدالله حنفی,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 25 مهر 1394
زمان : 9:0

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.