سخن اهل دل مگو که خطاست...



تنها چند دقیقه!

بسم الله الرحمن الرحیم

راستی شما صاحب چند دانگ نماز خودت هستی؟!

بعضی ها صاحب یک دانگ نمازشون هستند بعضی ها دو دانگ بعضی ها سه دانگ بعضی ها هم بیشتر و کم هستند نمازگزارانی که صاحب شش دانگ نماز شون باشند! 

به میزان حضور و توجه و تمرکزذهنیی که در نماز داریم و ارتباطی که گرفتیم همانقدر صاحب نمازمون هستیم.

بعضی از نمازگزاران می گویند ما همه آنچه که برای انجام یک وضو و نماز درست و صحیح است را رعایت می کنیم.کلمات نماز را درست می خوانیم.رکوع و سجود آن را درست انجام می دهیم.آیا ما صاحب نمازمون نیستیم.؟!

این نکته را توضیح دهم که منظور من از واژه"صاحب" یعنی "رفیق"،"همراه" صمیمی و همیشگی...

اشتباه نکنیم رعایت واجبات و مستحبات نماز مانند ساختن مهندسی و محکم خانه و رنگ آمیزی و دکور و هارمونی و هماهنگی وسایل زندگی است که همه آن ها لازم است. حال اگر شما خانه ای با همه امکانات سالم و لوکس و زبیا داشته باشید ولی میان اعضای خانه همواره کشمکش و بگو مگو و ناسازگاری باشد و روابط اخلاقی و عاطفی و انسانی وجود نداشته باشد با همه خوبی های که این خانه محکم و زیبا وشیک و دارای وسایل رفاهی دارد تنها یک4 دیواری خواهد بود که برای محافظت ساکنین آن از آسیب های بیرونی از قبیل سرما و گرما و سرقت خوب خواهد بود .

اما آیا کارکرد های یک منزل و مسکن خوب و آرامش بخش تنها آسیب زدایی بیرونی است ؟

بخش مهم کارکرد یک مسکن همانطور که از نامش پیداست سکون و آرامش است و سکون و آرامش وقتی است که روابط عمیق قلبی و روحی بین اعضای آن برقرار باشد؛به یکدیگر توجه کنند و از این توجه و ارتباط با همه وجود مراقبت کنند.

نماز نیز این گونه است که علاوه بر قالب و ساختمان سازی درست و صحیح و ظاهر نماز ، به تعبیر اهل معرفت به باطن و ملکوت نماز ، یعنی همان روح وقلب نماز توجه کنیم.

با تسامح (در مثل مناقشه نکنیم)اگر خواندن نماز بی روح و بی توجه را نماز رباتیک بنامیم گزاف نگفته ایم که همه اجزاء نماز را به درستی انجام می دهد اما نمی داند چه می گوید و چه انجام می دهد ! چه چیز می خواهد! از چه کسی می خواهد؟ اصلا مفهوم این ایستادن و خم و راست شدن و صفر و یک هایی که به او داده اند برای چیست؟!

از ویژگی های نماز معراج بودن است نماز پرواز است! کدام خلبانی را سراغ داریم که بدون دقت و توجه و تمرکز حواس موفق به مقصد و مقصود برسد!

نماز صراط و راه است،و نمازگزار باید آن را طی کند تا به مقصد برسد! صراط بودن با غفلت و بی توجهی و بی دقتی نمی سازد.

غفلت از مسیر و راه موجب انحراف و سقوط است.

برای دستیابی به "حضور قلب و تمرکز ذهن" به سخنی از استاد فرزانه جناب علامه جوادی آملی اشاره می کنیم.ایشان در کتاب مراحل اخلاق در قرآن از قول استادشان علامه طباطبایی نوشته اند: شخصی از ایشان نسخه ای برای حضور قلب خواسته بود؛فرموده بودند:«توجه توجه توجه مراقبه مراقبه مراقبه»

1-   توجه به آنچه در نماز می گوییم و انجام می دهیم

2-   مراقبت و حفظ حالت توجه

رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی

سید 11-9-98 دوشنبه

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 16 بهمن 1398
زمان : 16:30
ایستایی یا تمرکزذهن!!


ایستایی یا تمرکزذهن!!

گاهی فکر می کنم ،آیا ذهن را می توان متوقف کرد به گونه ای که هرچند برای لحظاتی کوتاه از بیرون چیزی نگیرد و بده بستان خود را کلا تعطیل کند!وهیج فعالیتی نداشته نداشته باشد؟!

نکته مهم در اینجا این است که ایستایی و تعطیلی ذهن تمرین بردار نیست.

 

پاسخ بر مبنای تجربه های مکرر و مداوم منفی است.توقف و ایستایی و تعطیلی ذهن انسان (سالم ) صفر یا نزدیک به صفر است.آنچه اتفاق می افتد انتقال است . انتقال از پدیده و رویدادی به رویداد و اتفاقی دیگر.!سخن در این مقوله نیست.زیرا از بحث آن سودی نمی بریم.

 

از متمرکز شدن ذهن روی چیزی موضوعی زیاد شنیده ایم فارغ از این که علم کلاسیک و مدرسه ای چه می گوید، تجربه عملی می گوید چنین چیزی امکان دارد.یعنی تمرکز ذهن بر یک یا چند رویداد و مطلب محدود ممکن است و عملا برای ما اتفاق افتاده است. بارها اتفاق افتاده است که به میزان ارزش و اهمیتی که یک چیز برای ما دارد ساعت ها بر روی آن متمرکز شده ایم!

و گاهی وقت ها این تمرکز ذهنی آن قدر طولانی می شود که اگر کسی بیرون از حیطه علائق و انگیزه های شخصی ما باشد نیز این تمرکز را می فهمد.

 

نکته مهم این که:متمرکز کردن ذهن بر موضوع و مساله و رویدادی با تمرین و ورزش های ویژه ذهن ممکن است.

 

وبرخی نیز آن چنان دچار پرش ذهنی هستند که از تمرکز های کوتاه مدت نیز ناتوانند که البته قابل درمان است.

البته بر اساس اصلی که معتقد است، پیشگیری آسان تر و کم هزینه تر از درمان است ؛تا می توانیم با تمرین و کنترل از ورود عوامل مزاحم به ذهن جلوگیری کنیم!

 

خانه ذهن وقتی بی درو پیکر باشد و از آن به خوبی مراقبت نشود؛ هر کس و ناکسی بدون اجازه وارد می شود! گرد و غبار و دود وآلاینده های جوی ؛سرما و گرما به راحتی در آن جا خوش کرده و هر کدام به کنش های مربوط به خود خواهند پرداخت.!

 

تعجب نکنیم،حواس بیرونی ما از قبیل چشم و گوش و زبان و... پنجره هایی هستند که اگر هرگونه دلشان بخواهد ببینند و بشنوند و بگویند و هر چیزی را وارد ذهن کنند عملا خانه ذهن دیگر محل امنی نخواهد بود؛و هیچ چیزی سرجای خود قرار نخواهد داشت.مانند مغازه های سمساری که همه چیز دارند و به وقت نیاز جز سرگردانی و گیجی و اتلاف وقت و انرژی نتیجه ای عاید ما نمی شود!

 

خب! یکی از کم هزینه ترین راهها و صد البته سخت و نیازمند تمرین و عزم و اراده جدی برای جلوگیری از پرش های ذهنی و عدم تمرکز ذهن؛ کنترل این ورودی ها و باز و بست حساب شده درو پیکر و دریچه ها و و پنجره های خانه ی ذهن است.

گفتیم هرچقدر موضوع برای ما از ارزش و اهمیت بیشتری برخوردار باشد و کاری که به انجام آن انگیزه و علاقه بیشتری داشته باشیم تمرکز ما بر روی آن موضوع و کار نیز بیشتر خواهد شد.

****

مثلا وقتی می خواهیم نماز بخوانیم ذهن و فکر مان خاطرات روزانه را لحظه به لحظه مرور می کند و پس از نماز متوجه می شویم که همه جا بوده ایم جز در پیشگاه خداوند!!! این خاطرات و دل مشغولی های ما مانند ویروسی است که فایل اصلی و مورد نیاز ما را دچار اختلال کرده است.!

 

به راستی چرا به هنگام انجام دادن  که یکی از بهترین کارها ی روزانه ماست اینقدر دچار پرش ذهنی می شویم؟!

شما اگر به هنگام خواندن نماز دچار پرش و عدم تمرکز ذهن نیستید! جدا خدا رو شکر رو شکر کنید و پس از این که نمازتان پایان یافت برای برخورداری از این مهم به درگاه خداوند سجده شکر بجای آورید.

اما بسیاری از مراجعه کنندگان به نویسنده و البته شخص پاسخگو! دچارعدم حضور ذهنی در نماز است.

 

به نظر شما چه کار کنیم ؟!آیا می توانیم به ذهن مان بگوییم حواست راجمع کن ! یا بیا روی نقطه ای که هستم توقف کن! می خواهم کار مهمی انجام دهم! کاش به همین سادگی بود و جناب ذهن همیشه غوغایی گوشش بدهکار این حرف ها بود.

همانطور که گفتم راهکار دادن برای حل چنین مساله ای در مرحله گفتار درمانی بسیار آسان اما در مرحله اجرا و عمل خیلی سخت است،اما باور کنید شدنی است.

امتحان کنیم! تلاش کنیم قبل از اقامه نماز حد اقل برای 40 روز این چند تمرین را انجام دهیم.

 

-        موقع وضو گرفتن از صحبت کردن با دیگران بپرهیزیم و حد المقدور دعای وضو را که امام امیرالمومنین علیه السلام به فرزندشان محمد حنفیه آموختند را زمزمه کنیم.

-        از گفتن اقامه قبل از شروع به نماز غافل نشویم.

-        در طول روز مراقب گفتار و رفتار خود با دیگران باشیم. و همانطور که گفتیم راههای نفوذ گرد و غبار و آلودگی های بیرونی به درون ذهن را عایق گذاری کنیم.

-        حل مشکلاتی که از عهده ما خارج است را به خدا توکل کنیم چرا که با انبار کردن در ذهن و درگیر کردن آن مشکلی خود ساخته را نیز بر مشکلات خواهیم افزود.

-        همیشه بدانیم انجام کارهای مهم دشمنان قدرتمندی دارند که دوست ندارند ما آن را درست و به موقع و بی دغدغه انجام دهیم . و دشمن همیشه حاضر و قدرتمند نماز ابلیس است. پس دشمن خود را بشناسیم و ذهن و فکر خود را با بازیگاه شیطان آسیب پذیر نکنیم.

 

و حسن ختام

ازعلّامه طباطبايی (ره) :

سئوال کردند چه کار کنيم، که در نماز «حواسمان جمع باشد.!؟ فرمود؛ قبل از نماز، «مراقب زبان» خودتان باشيد. نماز با «حضور قلب» مزد است، و آنرا به هر کسی نمی دهند اين هديه را، به کسی ميدهند که قبلاً زحمتی کشيده باشد.!

تا نوشتاری دیگر در پناه خدا باشید

سید 6-9-98

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 7 آذر 1398
زمان : 12:49
تکیه کلام زیبا!


 

 

همیشه وقتی که صحبتش تمام می شود و میخواهد تلفن را قطع کند می گوید:

مراقب خودت باش!

این جمله بسیار شنیده ام!

پسرم

دخترم

عزیزم

مراقب خودت باش!

مراقب خودت هستی؟!

مواظب ... من باش!

تکیه کلام و درخواست جدی یا احساسی پدر و مادرها ؛زن و شوهرها؛دوستان صمیمی به هنگام دور شدن ازفرزندشون؛ عزیزشون و کسی که دوستش دارند.

بدون اغراق و مبالغه «مراقب خودت باش! »یکی از زیبا ترین و قشنگ ترین جملات احساسی و عاطفی نسبت به یکدیگر است.شاید از سحرآمیز ترین در ادبیات محاوره ای ما ایرانی ها؛و فکر می کنم این اصطلاح با این زیبایی در ادبیات و فرهنگ های دیگر به این زیبایی وجود داشته باشد. (اگر شما معادل آن را سراغ دارید ممنون میشم آن را برایم یادداشت کنید)

مفهوم این جمله برای همه روشن است.

اما واقعا منظور گوینده اش از مراقب خودت باش؛ چی هست؟

یعنی چی مراقب خودم باشم؟

مثلا برای کسی که بیمار است و دور از فرد گوینده این جمله! یعنی داروهات رو سر وقت و طبق دستور پزشک بخور؛خوب استراحت کن؛ و به خورد و خوراکت برس و توجه کن و...

برای کسی که سالم است اما میخواهد مسافرت سیاحتی تفریحی برود؛سربازی برود؛دانشگاه برود، و...

یعنی به خورد و خوراکت برس،غذای سالم بخور،خوب استراحت کن، ، زیادی از خودت کار نکش ،خودت رو خسته نکن ؛به تفریح و ورزش خودت توجه کن ؛خلاصه همه عواملی که می تونه در سلامتی ات موثر باشه رو بکار بگیر و در شرایط مختلف ازشون استفاده کن. و از عوامل خطر و آسیب زا بر حذر و دور باش! خلاصه اش اینه که مواظب خودت باش .....

با کمی گذر از ریز بینی ها معمولا انتظار از گفتن جمله ی: مراقب خودت باش تقریبا همین هاست.

... خوشحالم که روزی چند بار با زبان شیرین و دل مهربانت این جمله را بر جان و دلم می ریزی و محبتت را نثارم می کنی.

 

... یکی دیگر از عزیزترین عزیزهای هستی که هیچ وقت از تو دور نمی شود که اگر تو هم دور شوی او بی دریغ به تو نزدیک می شود .و خودش مراقب من است،هر لحظه ؛اینجا و آنجا و همه جا ؛مدام و بی وقفه؛ وفرشتگانی را نیزدر خدمتم قرار داده است که مراقب و محافظم باشند.(موضوعی که فکر و ذهن بسیار با آن بیگانه است و در محاسبات روزانه و زندگی ام برای آن ردیفی باز نکرده ام!)

و علاوه آن عزیز عزیزان از من نیز میخواهد مراقب خودم و خانواده ام وجامعه ام باشم.!

قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ (تحریم.6)

شایسته ترین فرد به حفظ انسان، خود انسان است.(زیبایی جمله مراقب خودت باش از اینجا معلوم می شود که انسان آفرین هم بر آن مهر تایید می زند)

عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ  لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ(مائده.105)

و اما اگر عزیز عزیزان هستی از من می خواهد مراقب خویش باشم او از من نمی خواهد خوب بخورم که میخواهد درست بخورم،پاک بخورم و حلال بخورم، او جسمم را مرکب روحم می خواهد .مراقبت از جسم و تن در اندازه ای که روحم را از پرواز باز ندارد.مراقبتی همه جانبه می خواهد تا واقعا سالم بمانم و به سلامت به مقصد و مقصود برسم.

مراقب خودم باشم یعنی:

رهزن و رهبر را درست تشخیص دهم و رفیق و همراه راه زنان دوست نما نگردم

گناه را سم بدانم و ببینم هرچند در لایه های انباشته از شیرینی و شکلات پیچیده شده باشد

روح خدایی ام را به اسارت خاک و آتش درنیاورم

خلاصه به تعبیر استاد فرزانه ام ؛نه بیراهه بروم نه راه کسی را ببندم

و نیز تو ای دلدار و یار و همراه ای کاش لحظه ای که می گویی «مراقب خودش باش!» خدایی بگویی و بخواهی مراقب خودم باشم.

بگویی؛مراقب باش انسان باشی

مراقب باش خودت را به هرکس نفروشی

و مراقب خودت باش.....

سید 24-5-98



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : پنج شنبه 24 مرداد 1398
زمان : 12:11
آدم معمولی!


آدم معمولی!

انسان های بزرگ و سرنوشت ساز شناخت شون خیلی سخته ،و کشف و دریافت شون بسیار دشوارتر.چرا که که آدم های معمولی که سرشون در شش و چهار زندگی معمولی شون هست میخواهند بانسبت موقعیت های محدود و کوچکی که ابعاد وجودی شون دارد سر از کم و کیف زندگی آن انسان بزرگ دربیارند و او رابشناسند.! و به همین میزان بلکه وسیعتر عقل و دلشون هم به درک و دریافت آن بزرگ و ابر انسان قد نمیدهد.

یکی از دلایلی که در طول تاریخ آدم های معمولی نتونستند ارتباط سازنده و موثر و راهگشایی با ابر انسان های جهان هستی داشته باشند این بوده که نخواستند از موقعیت محدود حیات معمولی(زندگی نباتی و حیوانی)خودشون پا رو فراتر بگذارند و اندکی خودشون رو به تجربه ای فراتر یعنی زوایای دست یافتنی زندگی انسان کامل نزدیک کنند.

اینجاست که انسان کامل کوی به کوی و دیار به دیار برای شناساندن حقیقت حیات ،خود را به ما نزدیک می کند. نزدیک و نزدیک تر.آن گونه که حضورش را در می یابیم .

قصه قصه منِ معمولی و اوکه بزرگِ بزرگ ِ بزرگان و صدر نشین جماعت صدر نشینان عالم انسانیت و حیات معقول است.همو که به بهانه سالروز پیدایشش در عالم معمولی ها قلم به رقص آمده است و هزاران دریغ و آه که ساز دلم ناموزون و بسی رقص قلم ناموزون تر.

همه عالم و آدم از صدر نشین اول تا او که صدر نشین اول و آخر است گفته اند:

چون موعود بیاید زمین پر از عدل و داد کند پس از آن که جور و ستم آن را پر کرده باشد.

و اینک چگونه قلم موزون باشد که صاحب آن را نه وزنی است و نه بهایی! خود می دانم و خودمان می دانیم.!!

 

آقای من! "و اگر بگویی آقای تو نیستم" جق من است

بوی ستم این آدم های معمولی دنیای معمولی های دور از دل و اندیشه مشام خودشان را هم می آزارد.!!

به حرف و شعار و ترانه و سرایش که نیست.

چگونه از تو بگویم که ابزار گفتار نیز چون دیگر ابزارهای قدرت آدم معمولی بسی آلوده به جور و ستم بر خویش و مردمان است.!؟

پس سخن کوتاه بایدوالسلام

 

 

پ.ن: مقصود از آدم معمولی آدمی است که جز خور و خواب و شهوت در اندیشه وانگیزه و رفتار ندارد.

 

 

2292966.jpg?ts=1486462047399



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1397
زمان : 23:35
من و اتفاقات تلخ!


آدم ها و سختی ها

 

و اما من همین که با اتفاق و حادثه تلخی رو برو میشم داد و فریاد راه می اندازم و به زمین و زمان بد و بیراه میگم.و به همه چیز و همه کس  حتی خدا بدبین میشم.

جاوید ،با دیدن و رویارویی با سختی و مشکل دنبال علت و دلیل درونی و بیرونی میرود وسعی می کنه خودش به تنهایی با استقامت و پشتکار سختی ها رو تحمل می کنه و سهم عوامل درون زا و برون زای اتفاقات رو بررسی می کنه و به دنبال راه حل های منطقی و خرد مندانه بر میاد.و با زبان دل میگه من سعی خودم رو می کنم اما،بی شک حکمتی هم در کار آفریدگار مهربان وجود داره که من از آن بی خبرم.

سلمان، آدم عجیبیه! همه رو شگفت زده می کنه ،او در برابر ناملایمات و بی مهری های روزگار زبان و دل سپاسگزار هم دارد گویا خود را همواره خودش رو در حضور معشوق و محبوب می بیند و زبان جان و دل و پیکرش میگه: هرچه آن خسرو کند شیرین بود- هر چه از دوست رسد نیکوست.

و اما فاطمه، او آه و ناله نمی کنه،داد و فریاد محاله،بدگمانی و مشکل رو به سوی دور و نزدیک و خدا پرت کردن اصلا و ابدا.حکیمانه حکمت فرمانروای حکیم هستی رو دربست قبول می کنه و سپاس و ستایش محبوب در بحرانی ترین لحظه ها خوراک انرژی زای سراسر وجودشه، گویا با همه وجود پذیرفته است که : هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند.

فاطمه ! همه اشکالات و کاستی های خود را در بروز درد و رنج ها می پذیرد سهم دیگران را دریاوار در خودش هضم می کند و عاشقانه خود را در میدان سختی ها می اندازد و به سراغ ناگواری ها می رود تا با پله های سخت کوشی و حکمت پذیری و توکل و شکیبایی و خردورزی نردبان کمال خودرا به بام حقیقت و بختیاری برساند.

دوست من! شما در کدام طیف قرار داری

ارزیابی و حسابرسی پایان سال من و تو چگونه است!

 

پ.ن:

فرهنگ مومنانه"  و انسان مؤمن نه بابت از دست دادن چیزی اندوهگین می‌شود  و نه وقتی امکانات و نعمت به او می‌رسد فرحناک می‌گردد."لکیلا تاسواعلی ما فاتکم ولاتفرحوا بما اتاکم "(قران کریم- حدید 23)"

- در سوره 94 قرآن یعنی سوره انشراح تامل کنیم

بنام خداوند بخشنده و مهربان

 

آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، (1) و بار سنگین تو را از تو برنداشتیم؟!(2) همان باری که سخت بر پشت تو سنگینی می‌کرد!(3) و آوازه تو را بلند ساختیم!(4) به یقین با (هر) سختی گشایشی است!(5)(آری) مسلماً با (هر) سختی گشایشی هست،(6) پس چون از نماز و طاعت پرداختی برای دعا همت مصروف دار ، (7) و به سوی پروردگار خود همیشه متوجه و مشتاق باش! (8)

معنی آن باشد که بستاند ترا                        بی نیاز از نقش گرداند ترا

معنی آن نبود که کور و کر کند                    مرد را بر نقش عاشق‌تر کند

 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 20 اسفند 1396
زمان : 11:1
جستاری در اخلاق ناصری
| ادامه مطلب...

 

کتاب اخلاق ناصری که از خواجه نصیر است، خلاصه ای دارد به نام اخلاق جلالی که اخیراً در ایران چاپ شده؛ اما در انگلستان و به زبان انگلیسی در حدود 150 سال پیش چاپ شده است. علت چاپ این کتاب در آنجا و در آن زمان این بود که گفتند ما که می خواهیم بر کشورهای اسلامی مسلط شویم و آنان را مستعمره خود کنیم، اول باید فرهنگ و اخلاق آنان را بدانیم. در این مورد سؤال کردند، دیدند بهترین کتاب در اخلاق و فرهنگ، کتاب اخلاق ناصری است. گفتند طولانی است، خلاصه آن را چاپ کردند که همین اخلاق جلالی است.

Image result for ‫کتاب اخلاق ناصری‬‎

 

پس این کتابی که نوشته شده، دستورالعملی بوده که واقعاً مسلمانان به آن عمل می کردند و آداب آن را رعایت می کردند.

در این کتاب و در مورد آداب سخن گفتن و صحبت کردن، مواردی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. باید که بسیار نگوید.

2. سخن دیگران را با سخن خود قطع نکند.

3. هر که سخنی و حکایتی می گوید که او هم بر آن واقف است و اطلاع دارد، اظهار فضل و علم نکند تا او حرفش تمام شود.

 4. چیزی که از غیر او پرسند، جواب ندهد.

 5. اگر از دیگری پرسش کردند و او خوب جواب نداد، باز هم جواب ندهد تا حرف او تمام شود، شاید حرف درست را برای آخر گذاشته است.

 6. اگر از جمعی سؤال کردند که او هم در بین آنان است، باز هم بهتر است که جواب ندهد.

 7. اگر دو نفر با هم سخن می گویند، او خود را نفر سوم آنان نکند.

8. اگر چیزی را از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند.

( استراق از سرقت و به معنای دزدی است، حرفی که مال دیگران است، بدون اجازه آنان برگیرد؛ مگر اینکه او را مشارکت دهند. گوش کسی که حرف دیگران را سرقت می کند حتی می توان کر کرد. نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه خود بود، همسرش دید که دنبال چوب یا چیزی می گردد، عرض کرد: برای چه می خواهید؟ فرمود: کسی از درز در (یا دیوار) به داخل خانه نگاه می کند، می خواهم چشمش را کور کنم. یعنی نگاه بدون اجازه به خانه دیگران، استراق عین است و مثل استراق سمع است، این مقدار گناه فاحشی است که می توان او را کور کرد.)

 9. لحن صدا را ملایم کند، نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته.

با دقت در نکات نه گانه متوجه می شویم که برای همه آن مستند قرآنی و روایی وجود دارد.موجب امتنان است خوانندگان عزیز چنانچه به مستندات موارد فوق دست یافتند در بخش دیدگاهها ما را از آن بهره مند سازند.

در این یادداشت از مبحث تدبیر منزل سلسله گفتگو های استاد ارجمند آیت الله احمد عابدی بهره جسته ام.



 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 14 شهريور 1396
زمان : 21:3
کار بیخ پیدا کرده!


 

اگر دعای بسیار به همراه توسلات نیز در استجابت و رفع گرفتاری‌هایت نتیجه نداد، بدان که کار بیخ پیدا کرده است

چاره و راه‌کارچیست؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.

سلام دوستان!

آدمی عین فقر و نیاز است؛ پس هر کسی ضمن گرفتاری‌های فراوان، آمال و آروزهایی نیز دارد.

بدیهی است که این آدم فقیر و نیازمند، برای رفع گرفتاری‌ها و تحقق آمال و آروزهایش، به سراغ غیر خود [یا همان وسایل] می‌رود، حال خواه این "وسیله"ها و "واسطه"ها از نوع انسان باشند، یا غیر انسان. مثل وسیله قرار دادن پزشک (انسان)، یا دارو (اشیا)، برای بهبود. و همین طور است توسل به اهل عصمت علیهم السلام، توسل به قرآن کریم، نماز، دعا، صدقات و ... ، همین التماس دعایی که به یک دیگر می‌گوییم نیز نوعی"توسل" می‌باشد.

در کلیت این اصلِ توسلِ به وسایل، هیچ تفاوتی بین انسان مؤمن با غیر مؤمن وجود ندارد و هیچ استثنایی هم به آن راه ندارد، همگان با توسل به غیر (وسایل گوناگون) پیش‌روند؛ منتهی تفاوت این است که انسان جاهل و غیر مؤمن، گمان می‌کند که "وسیله"، به خودی خود کارساز است، اما عاقل و مؤمن می‌داند که "وسیله"، همان وسیله است و بیش از وسیله شدن، کاری از او (آن) بر نمی‌آید و می‌داند که خالق، مالک، رازق، رب و "فعال مایشآء" در امر او و تمامی وسایل و آثارشان، دیگری می‌باشد. الله جلّ جلاله.

البته روی سخن ما در این مبحث کوتاه، همان انسان‌های عاقل و مؤمن می‌باشد که مقصودم از مؤمن، الزاماً نماز شب خوان نیست، بلکه همانها که خدا را قبول دارند و به وقت حاجت، "یا خدا" می‌گویند و به وقت "توسل" نیز می‌دانند که کارها به دست اوست. لذا به اهل بیت علیهم السلام نیز که متوسل شوند، می‌گویند: « تَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ ».

●- اما، گاه پیش می‌آید و به نظر می‌رسد که به رغم دعاها (خواندن‌ها و خواستن‌ها)ی مستمر و فراوان و نیز توسلات بسیار محکم و غلیظ، دعا مستجاب نمی‌شود که هیچ، گرفتاری به مقدار کم یا زیاد تشدید نیز می‌شود! گاه رفع گرفتاری‌ها زمان دارد که اگر طولانی شود و یا از زمانش بگذرد، مشکلات عدیده‌ی دیگری به بار می‌آورد (پناه بر خدا).

●- بدیهی است که خداوند منّان، بندگانش را دوست دارد، ربّ، رازق، رحمان و رحیم است و استجابت کننده‌ی دعاهاست؛ بنابراین وقتی گرفتاری حل نشد، باید چند دقیقه فکر کرد که چرا؟!

الف – یک علت خوش‌بینانه این است که بگوییم: «لابد وقتش نرسیده – لابد مصلحت ما ندیده – لابد مسائلی به نفع و ضرر من هست که من از آن بی‌اطلاعم، اما او می‌داند – لابد حکمت و مشیت‌اش بر آن قرار نگرفته و ... !

همه اینها درست است؛ اما این نگاه خوش‌بینانه ‌به نقش یک روی سکه است. از یک سو خداوند سبحان را رحمان، مجیب، جواد، کریم، رئوف و منّان می‌شناسیم، و از سوی دیگر خودمان را خوب، مرضی و مقرب دیده‌ایم و هیچ اشکالی در خود نیافته‌ایم،  ...! لذا چنین صورت‌هایی را فرض می‌کنیم، و البته تا حدود بسیاری درست هم هست.

ب – اما روی دیگر سکه، "واقع بینی" می‌خواهد که کمی برای همه و به ویژه کسانی که ناخودآگاه "خودپسند" نیز هستند، دشوار است، و آن این است که بدانیم «وقتی دعاها مستجاب نشد، توسلات، به ویژه به اهل عصمت علیهم السلام، نماز، دعا و ... نیز ثمر نبخشید، گرفتاری باقی ماند و یا تشدید نیز شد، لابد کار بیخ پیدا کرده است! پس تلنگر و تشر می‌زند، تا بیدار و هوشیار شویم و بازگردیم. خودش در قرآن کریم فرمود که من فقط بخشی از آثار کارهای نادرست شما را در دنیا به خودتان باز می‌گردانم تا بفهمید که معاد و ناراحتی و عذاب در پیش است:

« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » (الرّوم، 41)

ترجمه: فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند!

می‌فرماید: تازه این مشکلات و گرفتاری‌ها، بازتاب کمی، از بخش کوچکی، از علمکرد شماست؛ بیشترش را می‌بخشم (به قول ما ندید می‌گیرم) تا بیشتر گرفتار کارهای خوتان نشوید:

« وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ » (الشّوری، 30)

ترجمه: هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام داده‌اید، و بسیاری را نیز عفو می‌کند.

قرآن مجید:

نمونه‌ی‌ این مستأصل شدن‌ها، عدم استجابت دعاها و مؤثر نیفتادن توسلات یا به کار نیامدن وسایل، نه تنها در زندگی اکثر ما دیده شده، بلکه در قرآن کریم نیز به آن تصریح شده است، مثل داستان آن جوان گناهکاری که حتی اظهار ندامتش نزد رحمة للعالمین صلوات الله علیه و آله نیز مقبول نیفتاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و خود را به غل و زنجیر کشید و به خداوند سبحان گفت: دیگر جز تو کسی را ندارم! پس برایش آیه‌ی رحمت و مغفرت نازل گردید.

یا آن که اشاره به"مضطر"نمود و مضطر کسی است که دیگر هیچ راه‌حل و وسیله‌ای برایش باقی نمانده است! و فرمود: « أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ... – کیست آن که دعای مضطر را مستجاب می‌کند و گرفتاریش را برطرف می‌نماید /  النّمل، 62»

در بیان اهل بیت علیهم السلام:

در دعاهای مأثوره از اهل بیت علیهم السلام نیز به این معنا بسیار تصریح شده است. مثل فرازهایی در دعای ابو حمزه، یا دعای کمیل ... و یا دعای روز چهارشنبه که عرض می‌نماید: « أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ... - تو را می‌خوانم همچون کسی که وسیله‏اش ناکارا گشته و رشته چاره‏اش گسسته‏ و اجلش نزدیک شده است».

چاره و راه‌کار:

چاره و راه‌کار، باز هم همان"دعا و توسل"است، چرا که اولاً از ما کاری بر نمی‌آید و اگر بر می‌آمد که نه نیاز داشتیم و نه خرابکاری می‌کردیم؛ ثانیاً ما مالک و رب و رازق نیستیم و باید از او بخواهیم؛ ثالثاً هم خداوند منّان فیوضات خود را به وسیله می‌رساند و هم بندگان به وسیله کسب و اخذ می‌نمایند.

دوستی گفت: می‌خواهیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشم و مستقیم و بدون هیچ وسیله‌ای از او بگیرم! گفتم: تمامی ارتباطات ما مستقیم است، وقتی "یا الله" یا"اللهم" می‌گوییم، مستقیم خودش را می‌خوانیم، اما باز هم به وسیله‌ی دل و زبان! در ضمن هر گاه خدای منّان چیزی را بدون وسیله به تو داد، تو هم بدون وسیله از او اخذ کن! وحیّ را نیز با وسیله فرستاد.

اما، این بار نوع دعا و توسل ما باید متفاوت گردد و چند کار را انجام دهیم:

یک - دقایقی به لطف خدا فکر کنیم که چه نعمت‌هایی را به ما ارزانی داشته و دارد.

دو - دقایقی به خودمان فکر کنیم که کجاها را خطا کرده‌ایم؟ این خطا چند گونه است، یا مستقیم نعمت را قدر ندانسته و ضایع کرده‌ایم، یا با گناهان دیگری نعمات را ضایع کرده‌ایم، یا رفتارهایی داریم که مانع از بالا رفتن دعای ما می‌شود؛ یا شرایطی ایجاد کرده‌ایم که مانع از رسیدن پاسخ (استجابت) می‌گردد و ... – که در دعای کمیل به خوبی تشریح شده است.

سه - پس از این مرحله، اول یک اقرار جدی بنماییم که شامل سه بخش است: اول – الهی جز تو نیست؛ دوم – تو منزه و مبرایی (سبحانی)؛ و سوم این که"من به خودم ظلم کرده‌ایم"؛ یعنی همان ذکر مشهور به"یونسیه علیه السلام"، در دعاهای آدم تا خاتم و ائمه علیهم السلام، به طرق گوناگونی بیان شده است.

چهار - با تمامی آلودگی‌ها و خرابکاری‌ها، او را به جدّ و از صمیم قلب و اخلاص، به اسمای گوناگونش بخوان. مکرر "یا الله و یا ربّی" بگو – "سبحان الله و الحمدلله" بگو – "یا ستار، یا غفار، یا مجیب، یا سریع الرضا، یا جواد، یا کریم، یا رحمان و یا رحیم، یا رازقی، یا مالکی، یا عزیز و یا جبار، یا رفیق و یا شفیق و ... بگو و زیاد استغفار و توبه را از قلب به زبان آور و بگو.

پنج - وقتی چیزی نداری که با آن در محضر حق قرار گیری، با همان که نداری برو؛ بگو دستم خالی است؛ بگو خراب کردم؛ بگو غفلت کردم، بگو به خاطر جهلم، جری شدم، بگو حالا مستأصل و مضطر شدم و هیچ راه و وسیله‌ای برایم باقی نمانده است، به جز همان لطف مکرر و مضاعف خودت. بگو: می‌دانی که به رغم تمامی آلودگی‌ها، دوستت دارم، یگانگی تو را باور دارم و به معاد و بازگشت به سوی تو ایمان دارم، از یک سو امیدوار به فضل توأم، از سوی دیگر نگران و خائف از عملکرد خودم هستیم ...، دعاهای رسیده از اهل بیت علیهم السلام را بخوان، همش همین حرف‌هاست.

نکته:

دعا کردن نیز ضمن لطافت، کیاست می‌خواهد.

*- ببینیم امام موسی بن جعفر علیه السلام، در دعای مشهور به "سریع الاجابة"، سخن را چگونه آغاز می‌نمایند؟! عرض می‌کند: بهترین چیز نزد دو توحید است که من در آن تو را اطاعت کردم؛ و بدترین چیز هم کفر است که از آن دوری کردم، پس بین این دو هر چه هست، خودت ببخش!

« اللَّهُمَّ إِنِّی أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْکُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا »

ترجمه: دایا! تو را در محبوبترین چیزها نزدت که یگانه پرستى است اطاعت نمودم، و تو را در مبغوض ترین چیزها که کفر است نافرمانى نکردم، پس آنچه از گناهان بین این دو است بر من بیامرز!

*- بعد سریعاً تقاضای تسویه حساب نموده و عرض می‌نمایند:

« اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِکَ »

خدایا! نافرمانی‌هاى بسیارم در پیشگاهت را درگذر (ببخش)، و طاعت اندکم در آستانت بپذیر را بپذیر!

*- و بعد سریعاً توسل به بهترین وسایل قرب:

« أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ الْکُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیَا [الْعَلْیَاءِ] وَ بِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ إِلا إِلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ »

از تو درخواست می‌کنم به حق آنان که از میان آفریده‌هایت انتخاب نمودى، و هیچکس را از میان آفریدگانت همانند آنان قرار ندادى، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و با من چنان کن که سزاوار آنى!

خدایا! از تو درخواست مى‌کنم به حق یگانگى بزرگ‌تر الهى، و مقام تابنده محمّدى، و جایگاه برتر علوى، و به تمام آنچه به آن بر بندگانت حجّت نهادى، و به حق آن نامى که از آفریدگان خود پنهان داشتى، که از تو جز براى تو اظهار نگردد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار ده، و از جهاتى که گمان مى‌برم و یا گمان نمی‌برم مرا روزى ده همانا تو هرکه را بخواهى بى حساب روزى مى دهی.

***- این دعا را که در همان ابتدای کتاب اریشمند دعا (مفاتیح الجنان)، قبل از مناجات‌های خمس عشر درج گردیده، حتماً مکرر بخوانید. التماس دعا

 منبع:سایت شبهه ایکس



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 29 مرداد 1396
زمان : 21:21
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز!


 

 

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم



:: موضوعات مرتبط: تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1395
زمان : 20:26
مشکل در کجاست!


 

قضا شدن نماز، علت های مختلفی می تواند داشته باشد.

*دیر خوابیدن و عادت به خواب صبح

*غفلت و گناه

*حضور در مجالس لهو و لعب و جلساتی که غفلت از خدا بر آن جلسات حاکم است

از جمله مواردی است که ممکن است توفیق نماز صبح را از انسان سلب ‏کند.

پس باید مشکل را در خود جستجو کنیم!



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
:: برچسب‌ها: علل قضا شدن نماز, نمازصبح, مدیریت اقامه نماز, نماز,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
زمان : 21:47
حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس


هـــر آن کــــه جانب اهـــل خدا نگــه دارد

خـــداش در همـــه حـــال از بلا نگــــــه دارد

***************

حافظ وظیفه ء تو دعا گفتن است بس

در بند آن مباش که نشنید یا شنید

***************

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ.» مائده:6.»

ای کسانی که ایمان آورده اید، چون به(عزم) نماز بر می خیزید، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید، و سر و پاها را تا برآمدگی مسح کنید.

... و سخنی کوتاه در رمز و راز مسح

معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم  و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛  با مسح پا هم عرض می کند خدایاهر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم  هر اقدامی که مورد رضایت و خشنودی تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها پاک می کنم تا به زیارت و دیدار تو بیایم . معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.

**********************

... و سخنی کوتاه در اثربخشی نماز

 اگر کسی بعد از گذشت مدت ها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.

نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان  به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد انسان را تطهیرو پاکیزه می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد و نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛  اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب  و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود  الصلاة معراج المؤمن»



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : جمعه 16 بهمن 1394
زمان : 21:58
نشونه ها رو گم نکن!


بعضی وقت ها از روی لطف

یا از روی تنبیه

یا از روی مجازات

نمی دونم!

نباید هم بدونم!

نشونه هایی سر راه بعضی آدم ها قرار می گیره.

شاید شما هم کم و بیش دیده باشید!

وقتی داشته هایی که کریم کرامت کرده رو کم می شمریم

یا نادیده ش می گیریم

یا پرخاش می کنیم که چرا و چنین!

یهویی دچار قحطی ش میشیم!

نمی دونم چه جوری و با چه ترفندی گم میشه

از دستمون لیز میخوره

خلاصه از دستش میدیم

به همین سادگی!

و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.

شخصا تجربه کردم

شما چی؟

چیزهای زیادی داریم

مراقب نفس اماره باشیم به ناسپاسی فرمان مون نده.

مراقب باشیم.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 13 بهمن 1394
زمان : 23:2
برای همدیگر!


 دعایی نجات‌بخش  و آرامش دهنده که می‌تواند در هر موقعیتی به ویژه در محراب عبادت، آذین لب‌ها و زینت‌بخش قنوت‌ نمازمان باشد.

 

رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحِیم‏ [حشر / 10]

پروردگارا! ما و برادران ما را كه در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و كینه ‏اى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و مهرورزی.

 




:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، تربیتی، ،
:: برچسب‌ها: دعا, قنوت, نماز, مومنان, استجابت,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 16 شهريور 1394
زمان : 10:11
واکنش زیبای کودک به صدای اذان


واکنش زیبای کودک به صدای اذان



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 28 مرداد 1394
زمان : 10:39
آیا امام علی در نماز حضور قلب نداشت!


در حالات حضرت على (ع) مى خوانیم که در موقع نماز آنقدر غرق در عبادت بود که تیر از پاى مبارکش بیرون آوردند و متوجّه نشد، ولى باز هم در تاریخ آمده که روزى در حال نماز توجّه به حال فقیر و نمود و انگشتر به او بخشید; این دو حالت چگونه با هم جمع مى شوند؟!

به این سؤال، پاسخهای متفاوتی داده شده است:

1. پاسخ اول: شنیدن صدای فقیر و کمک به او توجه به غیر خدا یا امور مادی نیست که حضور قلب، منافات داشته باشد بلکه آن هم در واقع توجه به خداست. آن حضرت با این کار، عبادتی را با عبادت دیگر آمیخت و در حال نماز صدقه داد که هر دو برای خدا و در راه او بود؛ چون قبل از آنکه انفاق و صدقه به دست فقیر برسد به دست خدا می رسد.(1)

2. پاسخ دوم: حالات اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال نیست شهید مطهری(ره) در این زمینه می گوید:

«...اولًا اينكه على عليه السلام در نماز از خود بيخود مى‏شد، يك حقيقتى است اما اين جور نيست كه همه حالات اولياى الهى، هميشه مثل همديگر بوده است. خود پيغمبر اكرم هر دو حال برايش نقل شده؛ گاهى در حال نماز يك حالت جذبه‏اى پيدا مى‏كرد كه اصلًا طاقت نمى‏آورد كه اذان تمام شود، مى‏گفت:«ارِحْنا يا بِلالُ! زود [باش‏] كه شروع كنيم به نماز.» گاهى هم در حال نماز بود، سر به سجده مى‏گذاشت، امام حسن يا امام حسين يا نوه ديگرش مى‏آمد روى شانه‏اش سوار مى‏شد و حضرت با آرامش صبر مى‏كرد كه اين بچه نيفتد، سجده‏اش را طول مى‏داد تا اينكه او بلند شود...» (2)

3. پاسخ سوم: از نشانه های کمال عارف حقیقی، این است کع در اوج عرفان روحانی و فارغ شدن محض از وابستگیهای مادّی، از توجه به سرنوشت بندگان و نیازمندیهای آنها غفلت نکند. استاد مطهری(ره) در این زمینه نیز می گوید:

«... مطلب ديگرى كه عرفانى است اين است: آنها كه روى مذاقهاى عرفانى سخن مى‏گويند معتقدند كه اگر انجذاب خيلى كامل شد، در آن، حالت برگشت است يعنى شخص در عين اينكه مشغول به خدا هست، مشغول به ماوراء هم هست. آنها اين طور مى‏گويند و من هم اين حرف را قبول دارم ولى در اين جلسه شايد خيلى قابل قبول نيست كه ما بخواهيم عرض بكنيم. مثل مسأله خلع بدن است. افرادى كه تازه به اين مرحله مى‏رسند، يك لحظه‏اى، دو لحظه‏اى، يك ساعتى خلع بدن مى‏كنند. بعضى افراد در همه احوال در حال خلع بدن‏اند (البته من معتقد هستم و ديده‏ام)؛ مثلًا الآن با ما و شما نشسته‏اند و در حال خلع بدن هستند. به نظر آنها آن حالتى كه در وقت نماز تير را از بدنش بيرون بكشند و متوجه نشود، ناقصتر از آن حالتى است كه در حال نماز توجه به حال فقير دارد، نه اينكه در اينجا از خدا غافل است و به فقير توجه كرده، بلكه آنچنان توجه به خدايش كامل است كه در آن حال تمام عالم را مى‏بيند...» (3)

-----------------------------------------

(1)پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج9، ص211

(2) امامت و رهبری، ص180

(3) همان، ص181




:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 6 مرداد 1394
زمان : 11:37
عملت رو در بی نهایت ضرب کن!


   

این که در روایات برای نماز جماعت آن قدر فضیلت بیان شده است، به خاطر آن است که نماز جماعت، موجب رضای خداست ورضای خدا نامحدود می شود. بی نهایت ضرب در هر عددی که بشود، حاصل، بی نهایت خواهد بود .اینکه برای نماز جماعت فضیلت بسیار بیان می کنند، چون نماز جماعت موجب رضای خداست و رضای خدا نا محدود است و هر چه مربوط به نامحدود باشد، نامحدود می شود. چون خدا و رضای او نا محدود است، ارزش رضای او هم نامحدود است، هر چه به نامحدود گره بخورد، نا محدود می شود. بی نهایت، ضرب در هر عددی که بشود، نامحدود خواهد شد.


 

عکس گرفتن

وقتی می خواهید عکس از چهره بگیرید ، پیش عکاس می روید . اما وقتی می خواهید از استخوان وریه ی خود عکس بگیرید ، به رادیولوژی می روید . چون نوری که به مغز استخوان برسد باید از روی لباس وگوشت بگذرد ونشان دهد که استخوان شما شکسته یا نشکسته ، چیز دیگری است . این را با دوربین معمولی نمیشود گرفت ، نوری می خواهد که ازبدن انسان عبور کند . اشعه ی ایکس وماورای بنفش می خواهد .

نماز از این قبیل است . نماز برای عکسبرداری خود انسان است ، اما با اشعه ی ماورای بنفش که از مغز استخوان انسان خبر بدهد . حرفهایی که در نماز است ، اصلا به ظاهر عالم ماده هیچ نمی خورد ، اینهایی که فکر می کنند نماز نتیجه ی اقتصادی وبهداشتی وظاهری داشته ، مثل این است که بگویند چلوکباب برای اسب خوب است ، چرا ؟ چون چلوکباب برای سوار خوب است ، وقتی سوار حالش خوبشد ، بهتر اسب میراند واسب کمتر اذیت میشود . ار این جهت ، نماز راهیکل آدم نمی تواند بخواند . نماز برای هیکل وبدن آدم سخت است ، ولی برای قلب انسان آسان است.

 




:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 24 خرداد 1394
زمان : 10:25
کاربرد نشانه های رمزی و سلامت روانی در نماز


کاربرد نشانه های رمزی و سلامت روانی در نماز

مهدی یزدی

دین بزرگ‌ترین هدیه خداوند متعال به بشر برای حرکت به سمت سعادت و کمال است. آموزه‌های دین بسیار زیادند؛ اما در ميان آنها، عبادت و ذكر خداوند از جايگاه خاص و تأکیدشده ای  برخوردار است و در پرورش روح و آرامش روانى مؤمنان نقشی اساسى به عهده دارد. به عبارت دیگر، «تا زمانى كه سلامت و بهنجارى اعتقادى حاصل نشود، سلامت روانى هم حاصل نمى‌گردد».۱ از منظر روان‌شناسان، بيشتر بيمارى‌هاى روانى كه از فشارهاى روانى و ناكامى‌هاى زندگى برمى‌خيزد، در ميان افراد غيرمذهبى ديده مى‌شود. كارل يونگ مى‌گويد: در طول سال‌ها درمان بيمارى‌هاى روانى، حتى يك بيمار را نديدم كه مشكل اساسى‌اش نياز به گرايش دينى در زندگى نباشد.۲ به جرئت مى‌توان گفت: همة بيماران روانى به اين دليل بيمار شده‌اند كه از درون‌مايه‌هاى دينى در زندگى بى‌بهره بودند و تنها وقتى به طور كامل درمان شدند كه به دين و ديدگاه‌هاى دينى بازگشتند. افرادی که تعلقات مذهبی بسیاری دارند، به هر میزان كه ايمان محكم‌تری داشته باشند، همان قدر از بيمارى روانى فاصله بیشتری پیدا ‌می‌کنند. ازاين‌رو يكى از نتایج زندگى در عصر حاضر كه به عصر مدرنیته معروف است، افزايش بيمارى‌هاى روانى و عصبى است.

آنچه تاکنون بدان اشارت رفت، نقد و نظری بود که روان‌شناسان براساس تجربه و دانش خود بدان دست یازیده بودند. حال آنکه کلام خداوند متعال در این زمینه سخنان و راهکارهای راهگشایی دارد. خداوند در قرآن کریم‌ می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللّهِ أَلا بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛3 آنها كه به خدا ايمان آورده‌اند، دل‌هاشان به ياد خدا آرام مى‌گيرد. آگاه باشيد كه تنها ياد خدا آرام‌بخش دل‌ها است».

از جمله آثار ياد خدا آرامش خاطر است و اين اثر، در اقامه نماز آشكار است؛ زيرا اقامه نماز، مصداق بارز و کامل یاد خدا است؛ چنان‌که قرآن مى‌فرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛4 نماز را به خاطر ياد من به پا داريد».

شخص نمازگزار با ایمان به قدرت لایتناهی پروردگاری که در مقابلش کرنش‌ می‌کند، خود را در مقابل هر عاملی که قصد به خطر انداختن او را داشته باشد، ایمن ‌می‌یابد و ضمن تکرار این باور اعتقادی در نمازهای پنج‌گانه، این ایمنی را به روان خود تلقین ‌می‌کند و سرانجام آرامش عمیقی را در وجودش ملکه ‌می‌سازد. طبق تحقیقات، بیماران مضطربی که در کنار درمان‌های رایج، به خواندن نماز و قرآن و اعمال مذهبی روی آورده‌اند، در درجات عالی‌تر درمان قرار گرفتند. بنابراین آرامش روان و خاطر، در پرتو نماز حاصل می‌شود. نماز اين عالي‌ترين جلوه نياز، ارتباطي گسترده با ابعاد مختلف زندگي انسان دارد. از ميان تمام فرايضي که از لحاظ ديني بر مسلمانان واجب شده است، نماز بيشترين ارتباط را با انسان دارد. هر روز پنج بار اين کتاب نيایش را ورق مي‌زنيم و اين چنين است که نماز کلاس درسي مي‌شود که آموختني‌هايش تمامي ندارد.

از نظر بسیاری از روان‌شناسان يکي از عوامل رشد و باروری شخصيت، استفاده از نشانه‌هاي رمزي است. آدمي هر چه بيشتر ترقي کند و به کمال نزديک‌تر شود، علائم و سیگنال‌های رمزي بیشتری به کار مي‌برد. عکس این مطلب نیز صحیح است؛ یعنی هر چه بيشتر در حال تنزل باشد، نشانه‌هاي رمزي کمتری استفاده مي‌کند. فوايد نشانه‌هاي رمزي بسیار است. برای مثال نشانه‌های رمزی توان آن را دارد که به جاي انگيزه‌هاي غريزي و تمايلاتي که ابراز آنها مقتضي يا مناسب يا مقدور نيست، قرار بگیرد و به التیام و کاهش تنيدگي و ناراحتي در فرد که ناشي از عدم ارضاي آنها است، کمک کند. قرآن با تأکید بر این مطلب، می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ؛5 همانا نماز انسان را از بدي و زشتي باز مي‌دارد».

پژوهشگران مختلفى در سراسر جهان درباره تأثير مذهب، محيط‌هاى مذهبى و آداب و رسوم دينى در سلامت روانى افراد، بهداشت روانى جامعه و بهبودى بيماران روانى و مقاوم كردن افراد در برابر رخدادهاى دردناك و ايجاد آرامش پژوهش كرده‌ و به دستاوردهاى مهمى رسيده‌اند.

كسى كه اهميت ذكر خداوند را بداند، به‌خوبى درمى‌يابد كه روى‌گردانى از ياد خداوند، خسارت بزرگى است. اگر اين حقيقت را درك كنيم كه حيات دل انسان به ذكر خدا است، درمى‌يابيم كسى كه از ياد خداوند روى گرداند، از حيات قلب محروم مى‌ماند. افسردگى دل و آتش حرمان از حيات معنوى دل، هر لحظه او را مى‌آزارد و حسرتى جانكاه بر دلش مى‌نشاند. امام سجاد (عليه ‌السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى مى‌فرمايد: «مَولاى بِذكرِكَ عاش قَلْبى وَ بِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ أَلَمَ الخَوْفَ عَنِّى؛ اى مولاى من، با ياد تو دلم زنده است و با مناجات تو، درد ترس (فراق) را در خود فرو مى‌نشانم».

یکی از دانشمندان شهیر اسلامی در کتاب مکاشفه القلوب، در خصوص همین مطلب چنین گفته است: با ذكر، همة ترس‌ها از ميان برمى‌خيزد و همة ناراحتى‌ها از آدمى سترده مى‌شود. آنگاه كه فرد به ياد خدا مى‌افتد، قلبش با طمأنينه، آباد مى‌شود و از خشنودى الهى سرشار مى‌گردد؛ قلبى كه پيش‌تر از ترس و يأس آكنده بود. لطف و توجه پروردگار، قلب ذاكر را زير سايه خود قرار مى‌دهد و انسان، به اين يقين مى‌رسد كه رهيدن از ناراحتى‌هاى درونى، آسان و هموار است و مى‌توان وسوسه‌هاى شيطانى را در هم كوبيد و گمان‌هاى باطل را از خود دور ساخت. چنين فردى، همواره با خدا است و از هيچ امرى بيم ندارد و به هيچ عارضه‌اى روانى دچار نمى‌گردد. اين حالت، به خاطر ثباتى كه خداوند در دل او ايجاد مى‌كند، به هم مى‌رسد.6

نوشته خود را با کلامی از رسول اکرم (صلى ‌الله ‌عليه ‌و ‌آله) به پایان می‌بریم که در واقع، نتیجه این سطور نیز محسوب می‌شود. آن حضرت در روايتى ‌فرمودند: «ذكر اللّه‌ شفاء القلوب؛۸ ياد خدا شفاى دل‌ها است».

پی‌نوشت

[1]. امرالله ابراهيمى و حميد نصيرى، «بررسى رابطه ميزان افسردگى سال‌مندان مقيم خانه سالمندان با نگرش و عملكردهاى دينى آنها» 1376.

۲. به نقل از: محبوبه البرزى و حسن سامانى، «بررسى رابطه اعتقادات مذهبى با افسردگى، اضطراب و فشار روانى در نوجوانان»، مقالات اولين همايش بين‌المللى نقش دين در بهداشت روان، تهران، معاونت پژوهشى دانشگاه علوم پزشكى و خدمات بهداشتى درمانى ايران، 1380.

3. رعد: 28.

4. طه: 14.

5. عنکبوت: 45.

6. محمد بن محمد غزالى، مكاشفه القلوب، ص145.

7. ری‌شهری، ميزان الحكمه، ج3، ص419.



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 2 خرداد 1394
زمان : 8:48

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.