سخن اهل دل مگو که خطاست...

فاصله!



از راهی که می رویم تا راهی که باید برویم فاصله هاست. گاه از آنچه می بینیم تا آنچه باید ببینیم تفاوتی بسیار است. تا ملاک انتخاب آن راه و آن دیدنی چه باشد!ونیز تا مقصد و مقصود چه باشد!
آدمی بر اساس مقصد و مقصودی که با انتخاب نوع بینش و نگرش خویش انتخاب کرده است گرایش ها در او شکل می گیرد ،تصمیم می گیرد،از درون یا بیرون حرکت می کند و دست به رفتار و عمل می زند.
برخی دست به ساده ترین گزینش می زنند و نمای بیرون زندگی به عنوان مقصد انتخاب می کنند.
برخی زاویه دید را اندکی بازتر می کنند و به لایه های میانی آن می رسند
و چالاک مردانی پیچ و خم ها را در می نوردند و اگر چه نیک می دانند به ژرفای اقیانوس حیات نخواهند رسید اما به خوبی می دانند که دایره حیات آدمی بسیار وسیع تر از آن چیزی است که دنیاگرایان مست چشم و خط و خال و ابرو و حور و قصور و شهرت و شهوت و مکنت و ثروت خود ،جان و دل باخته آنند و ساده دلان را به آن فرا می خوانند.!
آنان به جوانی می مانند که در سودای تنومندی تن و سلامت جسم وزنه ای نا مناسب در دست گرفته و نامناسب تر آن که برای دوره ای دراز تنها با یک دست تمرین می کند و هر روز ساعت ها خودرا به آن مشغول می کند.!!
در این میان بسیار اندکند چابک سواران گردونه حیات معقول که با اندیشه ای فربه و برافراشته مجموعه زندگی را رصد می کنند ومی پیمایند.



---------
شهر ما امروز از روزهای پیشین اندکی سرد تر بود کارمندان دولت با مجوز مقام ارشد استان با یک ساعت و نیم تاخیر در ادارات حضور یافتند.
نه برفی بود و نه سرمای طاقت فرسایی البته برای ما نسل فسیل شده نظام اداری
و صد البته بر اساس گزارشات عینی برای کارمندان همیشه متوقع دولت فخیمه!ضخیمه! بسیار هم سرد بود.(نظر شخصی بود به کسی بر نخورد)
با این رویکردها ره به جایی نخواهیم برد.
تو مو می بینی و مجنون پیچش مو/تو ابرو،او اشارت های ابرو(نظامی گنجوی)
خدایش رحمتش کند، پسندیده گفت(سهراب سپهری
چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 9 بهمن 1396
زمان : 19:53
نشانه پذیرش...!


امام صادق علیه السلام :

 
 

"مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَعْلَمَ اَقُبِلَتْ صَلاتُهُ اَمْ لَمْ تُقْبَلْ، فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَـعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؟ فَبِقَدْرِ ما مَنَـعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ؛"

کسى که دوست دارد بداند نمازش قبول شده یا نه؟ باید ببیند آیا نمازش او را از زشتى ها و ناپاکى ها دور کرده است یا خیر؟ به همان اندازه که دور کرده، قبول شده است.

[بحار الأنوار، ج 82 ، ص 198]

تک نگاشت ها

1-شناخت اشیاء از روی نشانه ها و آثار آن ممکن است

2- نماز همچون هر عبادت دیگر مشتمل بر دو مقوله صحت و قبول است (صحیح بودن نماز مبتنی است بر آنچه در رساله های عملیه مراجع وجود دارد.ولی قبولی نماز مرتبه ای است بالاتر و والاتر از صحت آن است.)

3-نماز را باید دوست داشت (تنها خواندن نماز محبت به آن نمی آورد)دوست داشتن به استقبال با همه وجود از نماز است .دوست داشتن نماز با مرحله فرمانبرداری از پیام هایی که در روح نماز وجود دارد همراه است.

4- توجه و نگاه عمیق و معرفت دقیق از ظاهر و باطن نماز هم ممکن و هم لازم است.(معارف نماز فلسفه و حکمت ( چرایی ها ) و آداب و شرایط اقامه (چگونگی ) و آثار و دستاوردهای دنیوی و اخروی آن است.)

5- تبیین موضوعات مهم با طرح پرسش تاثیرگزاری بیشتری دارد

7- نسبت بین قبول شدن و قبول نشدن نماز نسبت بین دوری و نزدیکی انسان به گناهان و پلشتی ها و زشتی هاست.

8- میزان پذیرش نمازدوری و اجتناب نماز گزار از گناه است . هر اندازه نماز کاملتر شود دوری نمازگزار ازآلودگی ها بیشتر می شود.

9- پس از اقامه هر نمازتا انجام نماز بعدی لازم است نمازگزار خود را در معرض ارزیابی و حسابرسی و بازپرسی قرار دهد .

10 – تشخیص قبول شدن نماز و عبادت ها برای شخص امکان دارد.

11-طرح پرسش در واکاوی موضوع و فعال کردن اندیشه و دستیابی به نتیجه مطلوب موثر است.

12- خود ارزیابی و به چالش کشیدن نیروهای درونی راهی برای برون رفت از مشکلات است.(نماز من چگونه بود؟ چرا در اول وقت انجام نشد؟ کجای کارم اشکال داشت که در نماز تمرکز نداشتم؟کجای نمازم اشکال داشت که این برخورد ناشایست را با همسرم و فرزندم ،همسایه ام،همکارم و.... داشتم؟و.....)



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ،
:: برچسب‌ها: تک نگاشت نمازی,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 30 مهر 1396
زمان : 20:8
جستاری در اخلاق ناصری
| ادامه مطلب...

 

کتاب اخلاق ناصری که از خواجه نصیر است، خلاصه ای دارد به نام اخلاق جلالی که اخیراً در ایران چاپ شده؛ اما در انگلستان و به زبان انگلیسی در حدود 150 سال پیش چاپ شده است. علت چاپ این کتاب در آنجا و در آن زمان این بود که گفتند ما که می خواهیم بر کشورهای اسلامی مسلط شویم و آنان را مستعمره خود کنیم، اول باید فرهنگ و اخلاق آنان را بدانیم. در این مورد سؤال کردند، دیدند بهترین کتاب در اخلاق و فرهنگ، کتاب اخلاق ناصری است. گفتند طولانی است، خلاصه آن را چاپ کردند که همین اخلاق جلالی است.

Image result for ‫کتاب اخلاق ناصری‬‎

 

پس این کتابی که نوشته شده، دستورالعملی بوده که واقعاً مسلمانان به آن عمل می کردند و آداب آن را رعایت می کردند.

در این کتاب و در مورد آداب سخن گفتن و صحبت کردن، مواردی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می شود:

1. باید که بسیار نگوید.

2. سخن دیگران را با سخن خود قطع نکند.

3. هر که سخنی و حکایتی می گوید که او هم بر آن واقف است و اطلاع دارد، اظهار فضل و علم نکند تا او حرفش تمام شود.

 4. چیزی که از غیر او پرسند، جواب ندهد.

 5. اگر از دیگری پرسش کردند و او خوب جواب نداد، باز هم جواب ندهد تا حرف او تمام شود، شاید حرف درست را برای آخر گذاشته است.

 6. اگر از جمعی سؤال کردند که او هم در بین آنان است، باز هم بهتر است که جواب ندهد.

 7. اگر دو نفر با هم سخن می گویند، او خود را نفر سوم آنان نکند.

8. اگر چیزی را از او پوشیده دارند، استراق سمع نکند.

( استراق از سرقت و به معنای دزدی است، حرفی که مال دیگران است، بدون اجازه آنان برگیرد؛ مگر اینکه او را مشارکت دهند. گوش کسی که حرف دیگران را سرقت می کند حتی می توان کر کرد. نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله در خانه خود بود، همسرش دید که دنبال چوب یا چیزی می گردد، عرض کرد: برای چه می خواهید؟ فرمود: کسی از درز در (یا دیوار) به داخل خانه نگاه می کند، می خواهم چشمش را کور کنم. یعنی نگاه بدون اجازه به خانه دیگران، استراق عین است و مثل استراق سمع است، این مقدار گناه فاحشی است که می توان او را کور کرد.)

 9. لحن صدا را ملایم کند، نه خیلی بلند و نه خیلی آهسته.

با دقت در نکات نه گانه متوجه می شویم که برای همه آن مستند قرآنی و روایی وجود دارد.موجب امتنان است خوانندگان عزیز چنانچه به مستندات موارد فوق دست یافتند در بخش دیدگاهها ما را از آن بهره مند سازند.

در این یادداشت از مبحث تدبیر منزل سلسله گفتگو های استاد ارجمند آیت الله احمد عابدی بهره جسته ام.



 



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، اجتماعی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : سه شنبه 14 شهريور 1396
زمان : 21:3
کار بیخ پیدا کرده!


 

اگر دعای بسیار به همراه توسلات نیز در استجابت و رفع گرفتاری‌هایت نتیجه نداد، بدان که کار بیخ پیدا کرده است

چاره و راه‌کارچیست؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ - اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج.

سلام دوستان!

آدمی عین فقر و نیاز است؛ پس هر کسی ضمن گرفتاری‌های فراوان، آمال و آروزهایی نیز دارد.

بدیهی است که این آدم فقیر و نیازمند، برای رفع گرفتاری‌ها و تحقق آمال و آروزهایش، به سراغ غیر خود [یا همان وسایل] می‌رود، حال خواه این "وسیله"ها و "واسطه"ها از نوع انسان باشند، یا غیر انسان. مثل وسیله قرار دادن پزشک (انسان)، یا دارو (اشیا)، برای بهبود. و همین طور است توسل به اهل عصمت علیهم السلام، توسل به قرآن کریم، نماز، دعا، صدقات و ... ، همین التماس دعایی که به یک دیگر می‌گوییم نیز نوعی"توسل" می‌باشد.

در کلیت این اصلِ توسلِ به وسایل، هیچ تفاوتی بین انسان مؤمن با غیر مؤمن وجود ندارد و هیچ استثنایی هم به آن راه ندارد، همگان با توسل به غیر (وسایل گوناگون) پیش‌روند؛ منتهی تفاوت این است که انسان جاهل و غیر مؤمن، گمان می‌کند که "وسیله"، به خودی خود کارساز است، اما عاقل و مؤمن می‌داند که "وسیله"، همان وسیله است و بیش از وسیله شدن، کاری از او (آن) بر نمی‌آید و می‌داند که خالق، مالک، رازق، رب و "فعال مایشآء" در امر او و تمامی وسایل و آثارشان، دیگری می‌باشد. الله جلّ جلاله.

البته روی سخن ما در این مبحث کوتاه، همان انسان‌های عاقل و مؤمن می‌باشد که مقصودم از مؤمن، الزاماً نماز شب خوان نیست، بلکه همانها که خدا را قبول دارند و به وقت حاجت، "یا خدا" می‌گویند و به وقت "توسل" نیز می‌دانند که کارها به دست اوست. لذا به اهل بیت علیهم السلام نیز که متوسل شوند، می‌گویند: « تَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَى اللّهِ ».

●- اما، گاه پیش می‌آید و به نظر می‌رسد که به رغم دعاها (خواندن‌ها و خواستن‌ها)ی مستمر و فراوان و نیز توسلات بسیار محکم و غلیظ، دعا مستجاب نمی‌شود که هیچ، گرفتاری به مقدار کم یا زیاد تشدید نیز می‌شود! گاه رفع گرفتاری‌ها زمان دارد که اگر طولانی شود و یا از زمانش بگذرد، مشکلات عدیده‌ی دیگری به بار می‌آورد (پناه بر خدا).

●- بدیهی است که خداوند منّان، بندگانش را دوست دارد، ربّ، رازق، رحمان و رحیم است و استجابت کننده‌ی دعاهاست؛ بنابراین وقتی گرفتاری حل نشد، باید چند دقیقه فکر کرد که چرا؟!

الف – یک علت خوش‌بینانه این است که بگوییم: «لابد وقتش نرسیده – لابد مصلحت ما ندیده – لابد مسائلی به نفع و ضرر من هست که من از آن بی‌اطلاعم، اما او می‌داند – لابد حکمت و مشیت‌اش بر آن قرار نگرفته و ... !

همه اینها درست است؛ اما این نگاه خوش‌بینانه ‌به نقش یک روی سکه است. از یک سو خداوند سبحان را رحمان، مجیب، جواد، کریم، رئوف و منّان می‌شناسیم، و از سوی دیگر خودمان را خوب، مرضی و مقرب دیده‌ایم و هیچ اشکالی در خود نیافته‌ایم،  ...! لذا چنین صورت‌هایی را فرض می‌کنیم، و البته تا حدود بسیاری درست هم هست.

ب – اما روی دیگر سکه، "واقع بینی" می‌خواهد که کمی برای همه و به ویژه کسانی که ناخودآگاه "خودپسند" نیز هستند، دشوار است، و آن این است که بدانیم «وقتی دعاها مستجاب نشد، توسلات، به ویژه به اهل عصمت علیهم السلام، نماز، دعا و ... نیز ثمر نبخشید، گرفتاری باقی ماند و یا تشدید نیز شد، لابد کار بیخ پیدا کرده است! پس تلنگر و تشر می‌زند، تا بیدار و هوشیار شویم و بازگردیم. خودش در قرآن کریم فرمود که من فقط بخشی از آثار کارهای نادرست شما را در دنیا به خودتان باز می‌گردانم تا بفهمید که معاد و ناراحتی و عذاب در پیش است:

« ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ » (الرّوم، 41)

ترجمه: فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام داده‌اند آشکار شده است؛ خدا می‌خواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق) بازگردند!

می‌فرماید: تازه این مشکلات و گرفتاری‌ها، بازتاب کمی، از بخش کوچکی، از علمکرد شماست؛ بیشترش را می‌بخشم (به قول ما ندید می‌گیرم) تا بیشتر گرفتار کارهای خوتان نشوید:

« وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ » (الشّوری، 30)

ترجمه: هر مصیبتی به شما رسد بخاطر اعمالی است که انجام داده‌اید، و بسیاری را نیز عفو می‌کند.

قرآن مجید:

نمونه‌ی‌ این مستأصل شدن‌ها، عدم استجابت دعاها و مؤثر نیفتادن توسلات یا به کار نیامدن وسایل، نه تنها در زندگی اکثر ما دیده شده، بلکه در قرآن کریم نیز به آن تصریح شده است، مثل داستان آن جوان گناهکاری که حتی اظهار ندامتش نزد رحمة للعالمین صلوات الله علیه و آله نیز مقبول نیفتاد و سر به کوه و بیابان گذاشت و خود را به غل و زنجیر کشید و به خداوند سبحان گفت: دیگر جز تو کسی را ندارم! پس برایش آیه‌ی رحمت و مغفرت نازل گردید.

یا آن که اشاره به"مضطر"نمود و مضطر کسی است که دیگر هیچ راه‌حل و وسیله‌ای برایش باقی نمانده است! و فرمود: « أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ ... – کیست آن که دعای مضطر را مستجاب می‌کند و گرفتاریش را برطرف می‌نماید /  النّمل، 62»

در بیان اهل بیت علیهم السلام:

در دعاهای مأثوره از اهل بیت علیهم السلام نیز به این معنا بسیار تصریح شده است. مثل فرازهایی در دعای ابو حمزه، یا دعای کمیل ... و یا دعای روز چهارشنبه که عرض می‌نماید: « أَدْعُوکَ دُعَاءَ مَنْ ضَعُفَتْ وَسِیلَتُهُ وَ انْقَطَعَتْ حِیلَتُهُ وَ اقْتَرَبَ أَجَلُهُ ... - تو را می‌خوانم همچون کسی که وسیله‏اش ناکارا گشته و رشته چاره‏اش گسسته‏ و اجلش نزدیک شده است».

چاره و راه‌کار:

چاره و راه‌کار، باز هم همان"دعا و توسل"است، چرا که اولاً از ما کاری بر نمی‌آید و اگر بر می‌آمد که نه نیاز داشتیم و نه خرابکاری می‌کردیم؛ ثانیاً ما مالک و رب و رازق نیستیم و باید از او بخواهیم؛ ثالثاً هم خداوند منّان فیوضات خود را به وسیله می‌رساند و هم بندگان به وسیله کسب و اخذ می‌نمایند.

دوستی گفت: می‌خواهیم مستقیم با خدا ارتباط داشته باشم و مستقیم و بدون هیچ وسیله‌ای از او بگیرم! گفتم: تمامی ارتباطات ما مستقیم است، وقتی "یا الله" یا"اللهم" می‌گوییم، مستقیم خودش را می‌خوانیم، اما باز هم به وسیله‌ی دل و زبان! در ضمن هر گاه خدای منّان چیزی را بدون وسیله به تو داد، تو هم بدون وسیله از او اخذ کن! وحیّ را نیز با وسیله فرستاد.

اما، این بار نوع دعا و توسل ما باید متفاوت گردد و چند کار را انجام دهیم:

یک - دقایقی به لطف خدا فکر کنیم که چه نعمت‌هایی را به ما ارزانی داشته و دارد.

دو - دقایقی به خودمان فکر کنیم که کجاها را خطا کرده‌ایم؟ این خطا چند گونه است، یا مستقیم نعمت را قدر ندانسته و ضایع کرده‌ایم، یا با گناهان دیگری نعمات را ضایع کرده‌ایم، یا رفتارهایی داریم که مانع از بالا رفتن دعای ما می‌شود؛ یا شرایطی ایجاد کرده‌ایم که مانع از رسیدن پاسخ (استجابت) می‌گردد و ... – که در دعای کمیل به خوبی تشریح شده است.

سه - پس از این مرحله، اول یک اقرار جدی بنماییم که شامل سه بخش است: اول – الهی جز تو نیست؛ دوم – تو منزه و مبرایی (سبحانی)؛ و سوم این که"من به خودم ظلم کرده‌ایم"؛ یعنی همان ذکر مشهور به"یونسیه علیه السلام"، در دعاهای آدم تا خاتم و ائمه علیهم السلام، به طرق گوناگونی بیان شده است.

چهار - با تمامی آلودگی‌ها و خرابکاری‌ها، او را به جدّ و از صمیم قلب و اخلاص، به اسمای گوناگونش بخوان. مکرر "یا الله و یا ربّی" بگو – "سبحان الله و الحمدلله" بگو – "یا ستار، یا غفار، یا مجیب، یا سریع الرضا، یا جواد، یا کریم، یا رحمان و یا رحیم، یا رازقی، یا مالکی، یا عزیز و یا جبار، یا رفیق و یا شفیق و ... بگو و زیاد استغفار و توبه را از قلب به زبان آور و بگو.

پنج - وقتی چیزی نداری که با آن در محضر حق قرار گیری، با همان که نداری برو؛ بگو دستم خالی است؛ بگو خراب کردم؛ بگو غفلت کردم، بگو به خاطر جهلم، جری شدم، بگو حالا مستأصل و مضطر شدم و هیچ راه و وسیله‌ای برایم باقی نمانده است، به جز همان لطف مکرر و مضاعف خودت. بگو: می‌دانی که به رغم تمامی آلودگی‌ها، دوستت دارم، یگانگی تو را باور دارم و به معاد و بازگشت به سوی تو ایمان دارم، از یک سو امیدوار به فضل توأم، از سوی دیگر نگران و خائف از عملکرد خودم هستیم ...، دعاهای رسیده از اهل بیت علیهم السلام را بخوان، همش همین حرف‌هاست.

نکته:

دعا کردن نیز ضمن لطافت، کیاست می‌خواهد.

*- ببینیم امام موسی بن جعفر علیه السلام، در دعای مشهور به "سریع الاجابة"، سخن را چگونه آغاز می‌نمایند؟! عرض می‌کند: بهترین چیز نزد دو توحید است که من در آن تو را اطاعت کردم؛ و بدترین چیز هم کفر است که از آن دوری کردم، پس بین این دو هر چه هست، خودت ببخش!

« اللَّهُمَّ إِنِّی أَطَعْتُکَ فِی أَحَبِّ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ التَّوْحِیدُ وَ لَمْ أَعْصِکَ فِی أَبْغَضِ الْأَشْیَاءِ إِلَیْکَ وَ هُوَ الْکُفْرُ فَاغْفِرْ لِی مَا بَیْنَهُمَا »

ترجمه: دایا! تو را در محبوبترین چیزها نزدت که یگانه پرستى است اطاعت نمودم، و تو را در مبغوض ترین چیزها که کفر است نافرمانى نکردم، پس آنچه از گناهان بین این دو است بر من بیامرز!

*- بعد سریعاً تقاضای تسویه حساب نموده و عرض می‌نمایند:

« اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الْکَثِیرَ مِنْ مَعَاصِیکَ وَ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ مِنْ طَاعَتِکَ »

خدایا! نافرمانی‌هاى بسیارم در پیشگاهت را درگذر (ببخش)، و طاعت اندکم در آستانت بپذیر را بپذیر!

*- و بعد سریعاً توسل به بهترین وسایل قرب:

« أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنِ اصْطَفَیْتَهُمْ مِنْ خَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَدا أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفْعَلَ بِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْوَحْدَانِیَّةِ الْکُبْرَى وَ الْمُحَمَّدِیَّةِ الْبَیْضَاءِ وَ الْعَلَوِیَّةِ الْعُلْیَا [الْعَلْیَاءِ] وَ بِجَمِیعِ مَا احْتَجَجْتَ بِهِ عَلَى عِبَادِکَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی حَجَبْتَهُ عَنْ خَلْقِکَ فَلَمْ یَخْرُجْ مِنْکَ إِلا إِلَیْکَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ أَمْرِی فَرَجا وَ مَخْرَجا وَ ارْزُقْنِی مِنْ حَیْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَیْثُ لا أَحْتَسِبُ إِنَّکَ تَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ »

از تو درخواست می‌کنم به حق آنان که از میان آفریده‌هایت انتخاب نمودى، و هیچکس را از میان آفریدگانت همانند آنان قرار ندادى، بر محمّد و خاندانش درود فرست، و با من چنان کن که سزاوار آنى!

خدایا! از تو درخواست مى‌کنم به حق یگانگى بزرگ‌تر الهى، و مقام تابنده محمّدى، و جایگاه برتر علوى، و به تمام آنچه به آن بر بندگانت حجّت نهادى، و به حق آن نامى که از آفریدگان خود پنهان داشتى، که از تو جز براى تو اظهار نگردد، بر محمّد و خاندانش درود فرست و براى من در کارم گشایش و راه نجاتى قرار ده، و از جهاتى که گمان مى‌برم و یا گمان نمی‌برم مرا روزى ده همانا تو هرکه را بخواهى بى حساب روزى مى دهی.

***- این دعا را که در همان ابتدای کتاب اریشمند دعا (مفاتیح الجنان)، قبل از مناجات‌های خمس عشر درج گردیده، حتماً مکرر بخوانید. التماس دعا

 منبع:سایت شبهه ایکس



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : یک شنبه 29 مرداد 1396
زمان : 21:21


 

اقسام مردم، روانشناسی اجتما عی پس از پیامبر

 

1-گروهی اگر دست به فساد نمی زنند چون روحشان ناتوان وشمشیرشان کند وامکانات مالی در اختیار ندارند.

2-گروه دیگر انانکه شمشیر کشیده، وشر وفسادشان اشکار کرده اندلشگر هایشان اماده کشتار دیگرانند.

(دین را برای بدست اوردن مال دنیا تباه کردند که یا رئیس وفرمانده گروهی شوند،یا به منبری فرا رفته خطبه بخوانند)

3-گروهی دیگر با اعمال اخرت،دنیا را طلب میکنند.وبا اعمال دنیا در پی کسب مقامهای معنوی اخرت نیستند،خود را کوچک ومتواضع جلوه میدهند.

4-برخی دیگر با پستی وذلت وفقدان امکا نات از بدست اوردن قدرت محروم می مانندوخود را به زیور قناعت اراسته اند ولباس زهد پوشیده اند ،اینان در هیچ زمانی از شب وروز از زاهدان راستین نیستند.

نهج البلاغه امام علی علیه السلام قسمتی از خطبه 32



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : جمعه 5 آذر 1395
زمان : 19:59
ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز!


 

 

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشته نفسیم و بس آوخ که برآید

از ما به قیامت که چرا نفس نکشتیم

افسوس برین عمر گرانمایه که بگذشت

ما از سر تقصیر و خطا درنگذشتیم

دنیا که درو مرد خدا گل نسرشتست

نامرد که ماییم چرا چرا دل بسرشتیم

ایشان چو ملخ در پس زانوی ریاضت

ما مور میان بسته دوان بر در و دشتیم

پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم

واماندگی اندر پس دیوار طبیعت

حیفست دریغا که در صلح بهشتیم

چون مرغ برین کنگره تا کی بتوان خواند

یک روز نگه کن که برین کنگره خشتیم

ما را عجب ار پشت و پناهی بود آن روز

کامروز کسی را نه پناهیم و نه پشتیم

کر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم

باشد که عنایت برسد ورنه مپندار

با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم

سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان

یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم



:: موضوعات مرتبط: تربیتی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : دو شنبه 4 مرداد 1395
زمان : 20:26
مشکل در کجاست!


 

قضا شدن نماز، علت های مختلفی می تواند داشته باشد.

*دیر خوابیدن و عادت به خواب صبح

*غفلت و گناه

*حضور در مجالس لهو و لعب و جلساتی که غفلت از خدا بر آن جلسات حاکم است

از جمله مواردی است که ممکن است توفیق نماز صبح را از انسان سلب ‏کند.

پس باید مشکل را در خود جستجو کنیم!



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، تربیتی، ،
:: برچسب‌ها: علل قضا شدن نماز, نمازصبح, مدیریت اقامه نماز, نماز,
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
زمان : 21:47
گامی برای عروج!


چه کنیم تا نمازهایمان معراج مؤمن باشد؟

در کتاب های اسرارالصلاة ملاحظه فرمودید که می گویند: معنای مسح سر این است که خدایا هر خاطره باطلی که من در سر پروراندم الآن دارم آن را تطهیر می کنم و شستشو می کنم تا با مغز پاک، سر پاک، خاطرات پاک به حضور تو بیایم ؛ با مسح پا هم عرض می کند خدایا هر جایی که نباید می رفتم و قدم گذاشتم، هر قدمی که نباید برمی داشتم و برداشتم هر اقدامی که مرضیّ تو نبود به سویش رفتم من دارم این پا را از آنها تطهیر می کنم تا به زیارت تو بیایم گفتند معنای وضو این است معنای مسح سر این است معنای مسح پا این است.

حال اگر کسی بعد از گذشت مدتها نماز خواندن در خود عروجی احساس نکرد بداند در جای دیگر مشکل دارد.نماز ﴿إنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَر) است یا رفع است و یا دفع، یا نمی گذارد انسان به تباهی تن در بدهد یا اگر آلوده شد او را تطهیر می کند. اگر کسی ـ خدای ناکرده ـ با خواندن نماز نه از رفع خطر بهره ای برد نه از دفع خطر، او هنوز به مرحله ﴿تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنکَرِ﴾ نرسیده این نماز دیگر «الصلاة معراج المؤمن» نیست؛ اگر ـ انشاءالله الرحمن ـ توانست از فحشا و منکر برهد، آلوده نباشد، با زبان طیّب و طاهر با چهره طیّب و طاهر با سر طیّب و طاهر با پای طیّب و طاهر به زیارت خدای سبحان برود آن وقت نماز او می شود «الصلاة معراج المؤمن».

حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی

 

entezam.فلسفه نماز.mp3

02.entezam.تفسیرنماز.mp3



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 14 فروردين 1395
زمان : 22:46
نماینده!
| ادامه مطلب...

 

 

 

نماینده یعنی همان فرد گزینش شده من و شما برای مراکز قانون گذاری و تصمیم گیری. افرادی که با آنان پیمانی متقابل می بندیم .پیمان و میثاقی دو سویه.ما به آن ها رای می دهیم .آن ها را وکیل خود قرار می دهیم .وکیل فراتر و فروتر از شروطی که موکل در نظر گرفته است کاری انجام نمی دهد.

می خواهم به عنوان یک مسلمان بر اساس تنها یک آیه از قرآن شروط لازم خود را برای فردی که وکیل من در مجلس خواهد بود بنویسم.

 

 

 

 

"و خدا از پسران یعقوب نبی و قوم ورهروان او پیما ن گرفت . و از میان شان دوازده نفر را به عنوان نقیب و نماینده ی دیگران برگزید و بر انگیخت.خدای به آن نمایندگان و نقبا گفت من شما را همراهی می کنم و با شما هستم اگر:

-          نماز زا اقامه کنید

-         زکات بپردازید

-         به رسولان و فرستادگان من مومن باشید

-         یاری گر و حامی رسولان من باشید

-         نیازمندان را برای خدا فراموش نکنید

در صورت تحقق این شروط علاوه بر همراهی شما عیوب و زشتی های شما پوشش می نهم و می بخشم.و شما را در بهشت خویش منزل می دهم.

اما چنانچه پس از این پیمان ،آن را بشکنید و کفر ورزید و حقیقت این پیمان بزرگ را بپوشانید، بدانید که از مسیر مستقیم منحرف خواهید شد."

سخن بسیار روشن است.نقیب کسی است که از آنچه در جامعه وجود دارد تحقیق و تفحص کند.او نخبه است.آگاه است. از احوال و وضع مردم زمین و زمانه خویش مطلع است. او کسی است که به موجب این وکالت بر اسرار کشور آگاهی می یابد و به اسرار نظام نفوذ می کند.بنابر این از جایگاه و نقش بسیار تاثیرگذاری برخوردار است.

این نقیب ونماینده باید فارغ از ساختارهای ذهنی خویش و اما اگرهای این و آن به موضوع وکالت بیندیشد و برای اجرایی و عملیاتی شدن مفاد پیمان نامه همه تلاش خویش را به کار گیرد.

-         سطحی و قشری نگری موضوعات ازسوی جناب نماینده برای کشورو مردم سم مهلک است. او باید نگاه و نگرش جامع به مسائل کشور داشته باشد. همه حوزه های فرهنگی،اعتقادی،اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به مثابه یک پازل ببیند. بیهوده نیست که از خداوند از میان گروه انبوه بنی اسرائیل تنها دوازده نفر را برمی گزیند. روشن است که همگان برای نمایندگی حق و حقیقت شایستگی لازم را ندارند.

-         علاوه بر این که نقباء و نمایندگان را به لحاظ بعد زمانی محدود وکالت می دهم و او نمی تواند و شاید نتواند مادام العمر شرائط نمایندگی جامعه را داشته باشد. از جنبه های فکری و عملی نیز مطلق نیست. او نقیب و نماینده و صاحب نفوذ منِ مسلمان در جامعه و سرنوشت میلیون ها مسلمان است.

بر اساس آیه دوازدهم سوره مائده،جناب نقیب و نماینده شما

-         نسبت به حفظ و نگهداری وتقویت باورهای مردم پیمان نوشته ای که قرآن و قانون اساسی است را پذیرفته ای.اگر دل بستگی به احیای فرهنگ اسلامی و ایرانی نداری برو کنار خدا نگهدارت. (لئن اقمتم الصلاه... نماز شاه بیت غزل فعالیت های فرهنگی نظام اسلامی و به عنوان نماد و سمبل دین مطرح است)

 

-         شما نسبت به معیشت جامعه و اقتصاد مقاومتی به خصوص رفع تنگناهای معیشتی طبقات متوسط به پایین جامعه مسئولیتی مضاعف و صدچندان داری.اگر برای اخذ موافقت های اصولی و رانت های گوناگون راه میخانه ای را پیش گرفته ای برگرد. که محتسب این بارتنها قوه قضائیه  نیست که مردم و خدای مردم لبالمرصاد است.(و آتیتم الزکاه ... و اقرضتم الله قرضا حسنا...)

 

-         باور اساسی به زیر ساخت های اعتقادی و دینی یکی دیگر از مفاد پیمان نامه الهی بین من و توست. یادت نرود یک زمانی که پای مبارک به مجلس رسید غوغا سالاری های سیاسی و حزبی شما را فراموش کار نسازد.(یادمان است که برخی زمانی آوازه ایمان و باورشان به امام ره و سپس به رهبری گوش فلک را کر کرده بود و الان کجا هستند و چه می کنند!!.)

 

-         "وعزرتموهم " یکی از مهمترین مفاد پیمان نامه وکالت شما دلدادگی است. آقای نقیب یعنی همان نماینده باید دل شما در گرو فرامین رهبری نظام باشد نه تنها زبانتان، حفظ حریم رهبری عادل و تقویت این جایگاه ،حفظ  و صیانت حریم کشور و مردم از چشم دوزی نامحرمان و بیگانگان است.

-         حد وسط و راه اعتدال وکالت پایبندی کامل به این شروط و پیمان هاست.که شکستن این پیمان ها همان و کژی و انحراف جناب نقیب همان. و این نهایت راه اوست که از حمایت و پشتیبانی و توفیق و همراهی خداوند محروم خواهد شد. و سرنوشت محرومیت از عنایت خداوند بر هیچ عاقلی پوشیده نیست. و همینطور سرنوشت متعهدین بر پیمان نیز بسیار روشن است.

در خانه اگر کس است یک حرف بس است ......



:: موضوعات مرتبط: اجتماعی، فرهنگی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : شنبه 1 اسفند 1394
زمان : 21:28
ای که بانامت جهان آغازشد


ای که بانامت جهان آغازشد
دفترماهم به نامت بازشد
دفتری کز نام او زیورگرفت
کارآن ازچرخ بالاتر گرفت

رازی از تیمم!

رازهای تیمم

هدف تحصیل طهارت از خاک (تیمّم)، آن تواضع به پیشگاه عزیز محض، و فروتنی در ساحت بلندپایهٴ صِرف، و خشوع نزد قدرت مطلق خداوندی است.

خداوند متعال دربارهٴ حکمتِ طهارتی که از خاک حاصل آمده مانند طهارتی که از آب تحصیل شده می‏فرماید: «ما یرید الله لیجعل علیکم من حرجٍ و لکن یرید لِیُطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون»؛ زیرا طهارت ظاهری که با آب حاصل می‏شود و طبق آنچه فرمود: ﴿...وینزّل علیکم من السّماء ماءً لیطهّرکم به ویذهب عنکم رجز الشیطان﴾ از بین برنده پلیدی شیطان است، گرچه با تیمم بر خاک فراهم نمی‏آید، لیکن فروتنی و بندگی را به ارمغان می‏آورد.

پس از این جهت، آب و خاک با یکدیگر یکسانند، و چون لازم نیست کمیت و کیفیت تیمم، که بدل از وضو است مانند وضو باشد، مسح سر و پاها در تیمّم لازم نیست، نه برای این که خاک بر سر نهادن، علامت فراق و جدایی است، در حالی که منظور از نماز، پیوند و ارتباط است، چنان‏که برخی از بزرگان فرموده‏اند؛ زیرا این سخن، به مسح پا نقض می‏شود، چون با این که خاک بر پا نهادن و مسح پاها با خاک، نشانهٴ فراق و جدایی نیست، انسان در تیمّم مأمور به مسح آن نشده است.

افزون بر این، اصل سخن خالی از توهّم و اشکال نیست؛ زیرا دلیل عقلی و یا نقلی معتبر وجود ندارد که مسح سر با خاک نشانهٴ جدایی است.

چون در نماز، معتبر است بین طهارت بیرون و پاکی درون جمع شود، دستور بر این است که نماز جز با طهارت پنج عضو و پاک ساختن دل با توبه، جایز و روا نیست. مراد از توبه بازگشت از گناه به فرمانبرداری و از دشمنی به دوستی خدا و از ما سوی الله به جانب او، و از کثرت به وحدت و... است.

 برگرفته از فرمایشات آیت الله جوادی آملی



:: موضوعات مرتبط: اعتقادی- مذهبی، ،
نویسنده : سید محمد عبداللهی
تاریخ : چهار شنبه 21 بهمن 1394
زمان : 21:10


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.